مقام شفاعت یکی از مقامهای حضرت معصومه (س) است. حضرت معصومه(س)، در بین بانوان با عظمت اسلام بعد از وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا (س)، تنها بانویی است که از امام معصوم برایشان زیارتنامه صادر شده است. حضرت معصومه (س) با آمدن به ایران و شهر قم، برکات و کرامات سرشاری را با خود آوردند که این کرامات های حضرت معصومه (س) هم چنان ادامه دارد. در ادامه مطلب شما را با گوشه ای از کرامت های حضرت معصومه (س) آشنا میکنیم مطمئنا توسل به این بانوی عظیم الشان بسیار قدرتمند و ارزشمند در راه رسیدن به حوائجمان خواهد بود.
کرامات و معجزات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
کرامت ایشان نسبت به آیت الله سید عزالدین زنجانی
آیت الله سید عزالدین زنجانی می فرمود: «در قم دچار مریضی آزار دهنده ای شدم که قابل توصیف نبود. چاره ای نداشتم جز آن که به حرم مشرف شدم و با حضرت معصومه عرض حال کردم. خدا را گواه می گیرم که از حرم بیرون نیامده بودم که احساس بهبودی کردم ».آیت الله العظمی اراکی نیز می فرمود: «مدتی دست هایم ورم کرده، پوست آن ترک برداشته بود و ناچار باید تیمم می کردم. معالجات بی اثر شده بود. تا این که به حرم حضرت معصومه متوسل شدم، در همان حال مثل این که به من الهام شد دستکش به دست کنم. همین کار را کردم و دستم خوب شد».
عنایت حضرت به زائران مرقدش
آقای شیخ عبدالله موسیانی از حضرت آیه الله مرعشی نجفی نقل کردند که: شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اتاق شد (که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم) به من فرمود:
«سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عدّه ای از زایران من پشت در حرم، از سرما هلاک می شوند، آنها را نجات بده.»
ایشان می فرمایند: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت درِ شمالیِ حرم (طرف میدان آستانه) عدّه ای زایران اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباس های مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند می لرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جز خدّام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم از پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجّد وضو ساختم.
پیشنهاد می کنیم مقاله “چگونه به امام کاظم(ع)متوسل بشوم؟” را نیز مطالعه بفرمایید.
کرامت حضرت معصومه (س) در حل مشکل علمی ملاصدرا
علامه حسن زاده آملی در کتاب در آسمان معرفت آورده است:
فرموده است که: «من در روز جمعه عمرم به چند سال رسیده است (که تاریخش را نام می برد) برای زیارت حضرت بی بی فاطمه معصومه علیها السلام از کهک آمدم به قم (آن وقت در کهک به سر می بردم) و این حقیقت، در جوار تربت دختر باب الحوائج الی الله بر من افاضه شده است». آنگاه این یافته اش را به برهان پیاده کرده است که مرحله دهم اسفار حالات و مشاهدات خودش را به طور اشاره اسم می برد.
گاهی مثلاً می گوید: «این مطلب را در کتاب های دیگر نمی یابید، نمی گوید: «بر ما افاضه شده» در این مورد بخصوص، در اسفار، به لفظ افاضه شد نمی گوید، بلکه می گوید: «در کتاب های دیگر نمی یابید» بعد شکر می کند و می گوید: «الحمدلله رب العالمین». مرحوم حاجی سبزواری در حاشیه و تعلیقه اش می فرماید: «این که شکرگزاری و حمد می کند» یعنی می فرماید: «بله، نعمتی است که خداوند به من اهداء کرده است.»
ملاصدرا و حل اتحاد عاقل و معقول یکی از نویسندگان در احوال ملاصدرا آورده است:
این سخن را بارها از بزرگانی مانند استاد آیهالله جوادی آملی شنیدم: اگر انسان کتابی و یا مطلبی علمی را در شهری که از نظر آب و هوا و موقعیت اقلیمی از قم بهتر است مطالعه کند، بعد عین همان کتاب و یا مطلب را در جوار رحمت بارگاه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قم مطالعه کند، می بیند که برکات دیگری نصیب انسان می شود و حقایق بالاتری برای انسان کشف می گردد.
این حقیقت را برای صدرالمتألهین هم پیش آمده است، زیرا ایشان هنگامی که در کهک زندگی می کرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه علیها السلام مشرّف می شد. در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه علیها السلام یک مسأله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی، برایش حل شد. او خود در این زمینه می گوید: مسأله اتحاد عاقل و معقول از مشکل ترین مسایل فلسفی است که تاکنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است.
من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود، دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد. «کنت حین تسوید هذالمقام بکهک من قری قم، فجئتُ الی قم زایراً لبنت موسی بن جعفر علیه السلام مستمداً منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر»؛ هنگام نوشتن این بحث من در قریه کهک قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر علیه السلام مشرّف گردیدم و از آن حضرت در حل این مسأله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید.
کرامت حضرت فاطمه معصومه (س) ،شفای فرزندی که موهایش میریخت
یکی از خادمین کفشدار به نام آقای سید علی اصغر علوی از اهالی آذر شهر ساکن قم نقل میکرد: فرزند هشت سالهای دارم که مدتها قبل، موهای سر و ابروهایش میریخت و رنگ سر و صورتش زرد میشد. هر کس او را میدید، این حالت را به عیب و بیماری خاصی نسبت میداد. بارها به دکتر مراجعه کردم، ولی بهبودی حاصل نمیشد.
آمپولهای تجویزی از سوی دکترها، علاوه بر هزینه مالی، کمیاب بود و به ناچار، از بازار آزاد تهیه میکردم. تزریق آمپولها فقط باید توسط پزشک متخصص انجام میشد و هزینه هر تزریق، هفتصد تومان بود که برای من که یک کارگر هستم، مخارج مالی سنگینی را در پی داشت.
روزی یکی از نسخههای دارو را به یکی از همکاران خادم به نام آقای طالبی دادم و از او خواستم که داروها را برای بچهام تهیه کند. مدتی گذشت. ماه مبارک رمضان فرا رسید و از طرف حرم مطهر، خادمین و خانوادههای آنان را برای افطاری به حرم دعوت کردند. در روز دعوت، بچهام را هم با خود بردم.
آقای طالبی وقتی که بچه را دید گفت: داروها را برای ایشان میخواستید؟ گفتم: بله. گفت: تو که در حرم حضرت معصومه (س) کار میکنی، برو شفای او را از حضرت بگیر.
در آن لحظه دلم به حدی شکست که بغض گلویم را گرفت و احساس خفگی کردم، وضو گرفتم و دو رکعت نماز در حرم مطهر خواندم و با بی بی صحبت کردم و گفتم: یا از خدا بخواه او را شفا بدهد، یا مرگش را بخواه؛ چون از این ساعت به بعد دیگر او را نزد دکتر نخواهم برد.
آن روز سپری شد و تا امروز که فرزندم سیزده سال دارد، به پزشک مراجعه نکردهام. در حال حاضر کاملاً موهای سر و ابرو و مژههایش طبیعی است و شفای کامل گرفته است.
شفای درد پای شدید همسر خادم از زبان خادم کرامتی دیگر از حضرت معصومه (س)
آقای شریفی مسئول دفتر کفشداری حرم حضرت معصومه (س) میگوید: یکی از کفشداران افتخاری و عزیز ما میگفتند: ماهها بود که همسرم به درد پای عجیبی دچار شده بود هر چه برای معالجه به پزشک مراجعه کردیم، نتیجه نگرفتیم.
اکثر دکترها راجع به علت درد پای ایشان، اظهار بی اطلاعی میکردند. یکی از روزها که همه درها را به روی خود بسته دیدم، سراغ روپوش خود رفتم تا برای آمدن به حرم آماده شوم. دیدم روپوشم کثیف است.
به همسرم گفتم: چرا رو پوش مرا نشستهای؟ گریهاش گرفت و گفت: دیگر توان ایستادن ندارم.
چندین سال است شما در خدمت حضرت معصومه (ع) در کفشداری خدمت میکنید. از حضرت بخواهید که درد پایم را شفا دهد.
حرف همسرم ، انقلابی در من به وجود آورد. از خودم سؤال کردم که چرا از اول سراغ حضرت نیامدم؟ در این حال از خودم خجالت کشیدم. به حرم رفتم.
در کفشداری که بودم، چند دقیقه با خود خلوت کردم. در آن حال گریهام گرفت با زبان عامیانه گفتم: اگر همسرم را شفا ندهی، دیگر به اینجا نمیآیم چون مجبورم در خانه بمانم و از همسرم پرستاری کنم.
بعد از چهار ساعت که در کفشداری مشغول بودم، به منزل بازگشتم. ناگهان همسرم گریه کنان به استقبالم آمد. خیلی تعجب کردم. مدتها بود حتی نمیتوانست قدمی بردارد. تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم تمام منزل را تمیز و مرتب کرده است. پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ گفت: بعد از اینکه شما رفتید، ساعتی خوابیدم. در عالم خواب، خانم بزرگواری را دیدم که نزد من آمدند و دستی به پاهایم کشیدند و فرمودند: فلانی کفشدار ما دارد میآید. او شفای شما را از ما گرفت. بلند شو و خانه را مرتب کن و لباسهایش را بشوی و به او بگو که ما از احوالات شما لحظهای غافل نمیشویم.