آشنایی با ملک الشعرای بهار

آشنایی با ملک الشعرای بهار

همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب”آشنایی با ملک الشعرای بهار” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .

محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار شاعر، ادیب، سیاستمدار و روزنامه‌نگار ایرانی است. وی در سال ۱۲۶۳ هجری شمسی در مشهد متولد شد. مقدمات و ادبیات فارسی را نزد پدر خود ملک الشعرای صبوری آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر “ادیب نیشابوری” رفت. بعد از فوت پدر، ملک الشعرای دربار مظفرالدین شاه شد.

وی شش دوره نمایندهٔ مجلس شد و سالها استاد دورهٔ دکتری ادبیات دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات بود. به علت پیوستن به مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان چند بار تبعید و زندانی شد که سالهای زندان و تبعید از پربهره‌ترین سالهای زندگی ادبی وی بوده است. بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰ هجری شمسی، در خانهٔ مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

در دوره محمدرضا شاه پهلوی

انجمن ادبی ایران مجدداً در سال ۱۳۲۰ به ریاست ادیب السلطنه سمیعی و با یاری ملک الشعرای بهار و جمعی از شاعران و نویسندگان پا گرفت.عمارت فرهنگستان ایران در اختیار این جمع قرار گرفت و هر هفته در آن جلسه بر گزار می‌شد. در این جلسات شاعران و نویسندگان آثار خود را می‌خواندند و در بارهء آن‌ها بحث و گفت و گو می‌کردند.در همین انجمن طرح‌هایی برای تالیف کتاب لغت نامه، داستان و سناریو تهیه شد که در حد طرح ماند.

در همین سال ملک الشعرای بهار جمعیت ایرانی هوادار صلح را بنیان نهاد، و قصیدهء معروف جغد جنگ را بر پیشانی این جمعیت نشاند. روزنامه مصلحت به مدیریت احمد لنکرانی نیز نشریه این جمعیت بود، جمعیتی که بسیاری از شاعران و نویسندگان در آن فعال بودند.

در دوران محمدرضا شاه پهلوی در ۱۳۲۵ بهار مدتی وزیر فرهنگ شد.

شعربهار

چنان‌که گفتیم بهار در آغاز جوانی ملک‌الشعرایی آستان قدس رضوی را داشت و به رسم زمان، در ستایش بزرگان خراسان و مدح وضعیت اولیای دین قصیده می‌ساخت. شعر اولیه او از این قبیل است، در رثای پدر، در مدح امام رضا ع، در مدح حضرت ختمی مرتبت، اندرزیه، خمریه و…؛ اما، پس از مشروطیت و ورود به حلقه آزادی‌خواهان همان قصاید را با انواع تازه‌ای از شعر خود به امر انقلاب و آزادی وقف کرد.
شاعر در این قصاید پر مغز با سیاست‌های استعماری به پیکار برمی‌خیزد، با خشم ونفرت، از بیچارگی و رنج‌های بی‌پایان ملت ایران سخن می‌گوید، و انقلاب و قهرمانان آزادی را می‌ستاید. 

از مهم‌ترین آثار او:

۱- تصحیح و تحشیه دو متن مهم تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص
۲- سبک شناسی نثر فارسی در سه جلد
۳- مجموعه اشعار در دو جلد
۴- دستور زبان فارسی
۵- تاریخ احزاب سیاسی ایران در دوجلد
۶- دروس دانشکده ادبیات
۷- رساله در شرح حال مانی
۸- احوال فردوسی
۹- احوال محمد جریر طبری
۱۰- یادگار زریران و داستان نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید
۱۱- تصحیح و تحشیه و مقدمه بر ترجمه رساله‌النفس ارسطو از منشات باباافضل
۱۲- تصحیح و ترجمه تاریخ طبری (تاریخ بلعمی) و جوامع الحکایات عوفی و التقاطات از جوامع الحکایات
۱۳- نامه‌های ملک الشعرای بهار
۱۴- گزیده تذکره‌الاولیاء
۱۵- فردوسی‌نامه
۱۶- پند پدر و …
علاوه بر این آثار، بهار ترجمه‌هایی نیز دارد. برخی از متون پهلوی و ادبیات باستان ایران را به فارسی امروزی ترجمه کرده است. از جمله: رساله مادیکان شرنگ و قصیده دوازده هجایی در متن شه‌و هرام ور جاوند، ترجمه منظوم‌اندر آذرپدمارسفندان که به بحر متقارب سروده شده است. بسیاری از مقالات او نیز موجود است. مجموع صد مقاله را محمد گلبن در کتاب بهار و ادب فارسی در دو جلد آورده است.

 

شعر بهار

نپذیرفتن زور

دو رویه زبر نیش مار خفتن

سه پشته روی شاخ مور رفتن

تن روغن‌زده با زحمت و زور

میان لانهٔ زنبور رفتن

به کوه بیستون بی‌ره‌نمایی

شبانه با دو چشم کور رفتن

برهنه زخم‌های سخت خوردن

پیاده راه‌های دور رفتن

میان لرز وتب با جسم پر زخم

زمستان توی آب شور رفتن

به پیش من هزاران بار بهتر

که یک جو زیر بار زور رفتن

******************************************************************

دین و وطن

زمانه کرد چو در بر شعار دین و وطن

شدند مردم مسکین شکار دین و وطن

به میر و کاهن روز نخست لعنت باد

کز آن دوگشت بپا یادگار دین و وطن

ز پیش گرسنگان بهر پاس عزت خویش

گریختند به پشت حصار دین و وطن

بر اختلاف خلایق بنای دولت خویش

نهاد هرکه نمود ابتکار دین و وطن

به خیر محض نباشد جهان ولیک افتاد

بشر به دام شرور از شرار دین و وطن

خدا نیای بشر بود و خاک مادر او

فغان ز قیم نااستوار دین و وطن

******************************************************************

ابر و شفق

کربم و باذل ابری برآمد از بر کوه

بغارتیده همه بار خانهٔ عمان

صلای داد و جبین برگشاد و کرد نثار

به‌دشت گوهر سیراب و بر افق مرجان

منبع:گنجور،تبیان،ویکی فقه

Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.