اسم اعظم چیست؟
همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب” اسم اعظم چیست؟” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .
اِسمِ اَعظَم یا اِسمُ اللّهِ الاَکبَر بزرگترین نام خداوند است که اسمی بالاتر از آن نیست. بنابر روایات، این نام وسیعترین محدوده اثر را در عالم هستی دارد و دسترسی به آن، منشأ اثرات بسیاری مانند استجابت دعا، برخورداری از علم غیب و تأثیرگذاری بر قوانین طبیعت است.اسم اعظم چیست؟
حقیقت و مصداق اسم اعظم روشن نیست؛ برخی آن را از جنس الفاظ و کلمات و برخی دیگر، آن را حقیقتی فراتر از حروف و کلمات دانستهاند. از روایات و اخبار تنها میتوان اطلاعات و تصور ناقصی از آن بهدست آورد. بنابر برخی روایات، هرکسی ظرفیت و تحمل اسم اعظم را ندارد و ائمه معصومین، برخی پیامبران و غالب قطّان، از اجداد رسول خدا(ص)، آگاه به این اسم بودهاند. میزان بهرهمندی آنها از این اسم یکسان نبوده است. پیامبر اکرم و اهل بیت، بیشترین بهرهمندی را داشتهاند.
اسم اعظم خداوند چیست؟
نظر امام خمینی(س)
به نظر می رسد که اسماء مستأثره نزد امام دارای دو مقام اند؛ مقام اول، احتمالاً مربوط به غیب الغیوب است. در این مقام اسم مستأثر، که درواقع از اسماء نیست، هیچ ظهور و مظهری ندارد. ( تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص ۳۰۴) و حتی از ادراک پیامبر(ص) نیز خارج است. اما در مقام احدیت است که به اعتقاد امام، این اسماء دارای مظهری هستند؛ مظهری که مختفی است و مورد ادراک همه واقع نمیشود. تنها پیامبر(ص) و ائمه، که میتوانند به فنای ذاتی در مقام احدیت نائل شوند، توانایی ادراک و آگاهی یافتن از این اسم را دارا هستند.
اسم اعظم خداوند چیست؟
متکلمان و عارفان بحث های فراوانی را پیرامون حقیقت اسم اعظم داشتهاند. امام خمینی(س) نیز به طور مفصل، به بررسی معنا و مفهوم اسم اعظم می پردازد و آن را اسمی می داند «که واجد همه کمالات الهی است به طور ناقص» با این وجود، این اسم نسبت به سایر اسماء و موجودات دیگر بهره ای بیشتر و کامل تر از کمالات الهی دارد. درواقع همه موجودات به میزان سعه وجودی خودشان از این کمالات بهره منداند. ( تفسیر سوره حمد، ص ۱۰۰). به نظر میرسد که امام به این دلیل اسم اعظم را به طور ناقص واجد کمالات الهی میداند که میخواهد آن را پائینتر از غیب الغیوب بنشاند. مگر نه این که غیب الغیوب واجد همه کمالات الهی است؟
کدام یک از پیامبران اسم اعظم را می دانست؟
حقیقت اسم اعظم به حسب حقیقت غیبی: در این مقام، اسم اعظم همان اسمی است که تنها مختص خداوند است و جز او هیچ کسی نمیتواند آن را مورد شهود و ادراک قرار دهد. بر اساس روایات وارده، اسم اعظم دارای هفتاد و سه حرف است و هر یک از پیامبران الهی به کشف و ادراک تعدادی از این حروف توفیق یافتهاند. چنان که عیسی بن مریم دو حرف، موسی بن عمران چهار حرف، آدم بیست و پنج حرف، ابراهیم هشت حرف و نوح پانزده حرف از اسم اعظم را آموخته بودند. در میان پیامبران، تنها محمد(ص) توانسته بود که هفتاد و دو حرف از این اسم را دریابد. اما حرف هفتاد و سوم را حتی پیامبر(ص) نیز درنمییابد چرا که این حرف تنها مختص خداوند است و به کس دیگری اختصاص پیدا نکرده است.(شرح دعای سحر، صص ۱۱۱ و ۱۱۲)
به نظر میرسد که اسم اعظم در این مقام قابل تطبیق با اسم مستأثری است که به اعتقاد امام از اسماء نیست و دارای هیچ ظهور و مظهری نیست. شاید هم اشاره به غیب الغیوب باشد.
اسم الله اسم اعظم خداوند
حقیقت اسم اعظم به حسب مقام الوهیت: در این مقام، اسم اعظم همان اسمی است که جامع همة اسماء الهی است و بر همة اسماء حکومت دارد. این اسم، به حسب ذات، بر همة مراتب دیگر تقدم دارد و همة اسماء مظاهر اویند. تجلّی این اسم به تمام حقیقت خود تنها برای دو کس ممکن است: خودش و کسی که مظهر تام او گردیده باشد. پس تنها حقیقت محمدیه و اولیاء خدا که در روحانیت با آن حضرت متحدند، میتوانند مجلای این تجلّی باشند(همان، ص ۱۱۳)
چنان که پیشتر گفتیم، به اعتقاد امام حقیقت وجود برای ظهور و تجلّی، نیازمند خلیفه ای بود که بتواند واسطه ی فیض رسانی میان او و اسماء و صفات الهی گردد و به اعتقاد وی، این خلیفه همان فیض اقدس بود. اما اولین تعینی که از این فیض اقدس کسب فیض نمود اسم اعظم الله بود. از آن جا که تعین اول، جامع همه ی تعینات و ظهورات دیگر است پس اسم الله نیز واجد همه اسماء و صفات دیگر می باشد. درواقع، هیچ یک از اسماء و صفات الهی توان ارتباط با فیض اقدس را نداشتند مگر توسط اسم اعظم الله. به واسطه این اسم بود که سایر اسماء الهی پدید آمدند( مصباح الهدایه، ص ۱۷)
آیات و روایات مشتمل بر اسم اعظم
تعبیر اسم اعظم در قرآن بهکار نرفته؛ ولی برخی از آیات قرآن، مشتمل بر آن دانسته شده است؛ مانند: حروف مقطعه، «بسم اللهالرحمن الرحیم»؛ آیات ۶-۱ سوره حدید،
۲۲-۲۴ سوره حشر،
۲۵۵ سوره بقره،
۲ سوره آل عمران،
۴ سوره نساء،
۸ سوره طه،
۲۶ سوره نمل،
۶۴ سوره تغابن،
۶۲ سوره غافر.
در تفاسیر، ذیل آیات دیگری نیز از اسم اعظم بحث شده است؛ مانند: ۳۱ سوره بقره
۴۰ سوره نمل،
۱۱۰ سوره اسراء،
۲۶ سوره آل عمران
در برخی از دعاها نیز به آن تصریح یا اشاره شده است؛ مانند دعای سمات: «اللّهم إنّی أسئلک باسمک العظیم الأعظم…»، دعای شب مبعث: «و باسمک الأعظم الأعظم الأجلّ الأکرم…»، و دعای سحر: «اللّهم إنّی أسألک من اسمائک بأکبرها…» تعبیر اسم اعظم گویا در کتابهای تورات و انجیل بهکار نرفتهاست.
روایات درباه اسم اعظم
در مورد اسم اعظم روایات متعددی از معصومان (علیهمالسلام) وارد شده است که نمونههایی در ذیل نقل میشود:
۱. علی بن محمد نوفلی از ابوالحسن امام هادی (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف میباشد، نزد آصف یک حرف بوده و به آن تکلم نمود، پس زمین مابین او و شهر سبأ شکافته شد، در نتیجه تخت بلقیس را در اختیار گرفته آن را خدمت سلیمان منتقل کرد، سپس در کمتر از چشم به هم زدن زمین گسترده شد (به حال خود برگشت)، و در نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم موجود است، و یک حرف نزد خداوند، متفرد به آن، در علم غیب میباشد».
۲. از ابوعبداللّه امام صادق (علیهالسلام) روایت شده که حضرت فرمود: «با عیسی بن مریم دو حرف بود که با آن دو، کارهایی انجام میداد، و با موسی (علیهالسلام) چهار حرف بود، و با ابراهیم شش حرف بود، و با آدم بیست و پنج حرف بود، و با نوح هشت حرف بود، و خداوند همه آنها را برای رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جمع کرد، همانا اسم خداوند هفتاد و سه حرف میباشد، و یک حرف را از او پوشاند».
۳. از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده که: «همانا اسم اعظم خداوند بر هفتاد و سه حرف استوار است، در نزد آصف از آن حروف یک حرف بود، پس به آن تکلم کرد، در نتیجه زمین بین او و تخت بلقیس را فرو برد، سپس تخت را در دست گرفت و زمین سریع تر از یک چشم به هم زدن به حال قبلی برگشت، و در نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم موجود است و یک حرف در نزد خداوند تعالی است، آن را مخصوص خود نموده، در علم غیب مکتوب ( مکنون ) می باشد»
اسم اعظم بودن بسم الله
اسم اعظم « بسم اللّه الرحمن الرحیم » میباشد.
دلیل این نظریه روایتی است از امام رضا (علیهالسلام) که فرمود: «بسم اللّه الرحمن الرحیم به اسم اعظم بودن، از سیاهی چشم نسبت به سفیدی آن، نزدیکتر است».
زیرا آنگونه که عارفان گفتهاند، برای ظهور و بروز اسما باید برای هویّت غیبیّه و ذات مقدّس، خلیفه الهیّه غیبیهای باشد که عبارت از فیض اقدس است و نخستین مستفیض از فیض اقدس و نخستین تعیّن آن، اسم اعظم «اللّه» است و مظاهر نخست آن اسم، مقام رحمانیّت و رحیمیّت ذاتی است.
گفته شده: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» از انسان به شرط عبودیّت، همانند کلمه «کن» از خدای متعالی است.
؛ یعنی بسم اللّه… از چنین شخصی، همانند کن ایجادی، قدرت بر انجام هر چیزی را پدیدمیآورد.
اسم اعظمی که خضر نبی به امام علی(ع) آموخت:
علامه طبرسی در کتاب فخیم “مجمع البیان” در تفسیر سوره توحید، روایت زیر را از کتاب توحید صدوق آورده است:
«یک شب قبل از [جنگ] بدر، خضر علیه السلام را خواب دیدم و به او گفتم: چیزى به من بیاموز که با آن بر دشمنان، نصرت داده شوم.
گفت: بگو: یا هُوَ یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ، اى او! اى آن که اویى جز او نیست!.
چون صبح شد، آن را براى پیامبر خدا باز گفتم. فرمود: “اى على! اسم اعظم به تو آموخته شده است”. در روز بدر، پیوسته این جمله بر زبانم بود».
نیز امیر مومنان، «قل هو اللّه أحد» را خواند و چون آن را تمام کرد، فرمود: «قُل هُوَ اللّه ُ أحَدٌ»، اى او! اى آن که اویى جز او نیست! مرا بیامرز و بر گروه کافران، پیروزم گردان».
در روز صفّین نیز، در حالى که حمله مى کرد، این دعا را مى خواند. عمّار بن یاسر به ایشان گفت: اى امیر مومنان! این اشارات چیست؟
فرمود: «اسم اعظم خدا و ستون توحید است. خدا، که معبودى جز او نیست». سپس آیه: «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو؛ خدا، خود، گواهى مى دهد که معبودى جز او نیست» و آخر حشر را قرائت کرد. آن گاه پیاده شد و چهار رکعت پیش از زوال خواند.»