آیا مادر حضرت علی اکبر (ع) در کربلا حضور داشت؟

مادر حضرت علی اکبر (ع) چه نام داشت؟
حضرت لیلی سلام الله علیها که به ایشان لیلا هم گفته میشود و در برخی منابع نام ایشان را آمنه هم ثبت کردهاند، دختر شخصیتی از قبیله ثقیف به نام ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی بود. اما مادر ایشان از قبیله بنی امیه بوده و دختر ابوسفیان و خواهر معاویه محسوب میشود.
به این ترتیب نسب حضرت لیلا سلام الله علیها و مختار ثقفی در مسعود ثقفی به هم میرسد، یعنی این بانوی گرامی از قبیله مختار به حساب میآید که بعدها به خونخواهی امام حسین علیه السلام برخواست. پدر حضرت لیلا و مختار با یکدیگر پسرعمو بودند.
مادر حضرت لیلا هم هرچند دختر ابوسفیان و خواهر معاویه ملعون بود، اما در اثر همنشینی با همسری موحد و بابصیرت، او نیز خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را شناخت و افتخار میکرد که دخترش عروس این خانواده باکرامت و گرامی باشند.
پدر حضرت لیلا، یعنی ابی مره ثقفی در دوران رسول خدا صلیالله علیه و آله به دنیا آمده بود و خودش و پدرش، هر دو از یاران آن حضرت به حساب میآمدند.
چنانکه خود ابی مرده همراه برادرش به خدمت پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله رفته و مسلمان شد. حتی او را یکی از سادات اربعه در اسلام و از بزرگان عرب میدانند.
آیا مادر حضرت علیاکبر (علیهالسلام) در کربلا حضور داشت ؟
موضوع حضور مادر بزرگوار علیاکبر(علیهالسلام) در واقعه کربلا از جمله موضوعات مورد توجه و بیپاسخ تاریخ کربلاست.
در کتاب «ریاض القدس» که یکی از معروفترین و محبوبترین کتابهای مقتل نزد مرثیهگویان و وعّاظ کشورهایی نظیر هندوستان، پاکستان و افغانستان است بیان شده است: «در کتب مقاتل از مادر علیاکبر(علیهالسلام) چندان ذکری ننمودهاند ولی از علیا مکرمه زینب بیشتر زاری و بیقراری نوشتهاند. جهت این است که لیلا کانّه خود را صاحب پسر نمیدانست؛ برای اینکه میدید سلطان مظلومان غریب و بییاور مانده، لهذا پاکیزه منظری را از روی طوع و رغبت تصدّق سر پدر کرد.
وقتی دید که زنها و مخدّرات همه بیرون دویدند و دور مرکب علی حلقه زدند، لیلا مثل قرص قمر یا چون خوشید انور سر از برج خیمه بیرون آورد و دید علی کفن به گردن انداخته و بر مرکب شهادت نشسته، آهی سوزناک از جگر کشید و فرمود: علی جان! رفتی؟ نور دیده رفتی؟ خدا به همراه تو. شیرم حلالت باد! مرا در حضور فاطمة زهرا رو سفید کردی. نور دیده برو و حفظ جان پدر کن.
این بگفت و پردة خیمه را انداخت و دل از پسر کند؛ اما چگونه آرام بگیرد؟! فرش خیمه را برچید و بر خاک نشست. مقنعه از سر کشید. گیسوی مشکین پریشان کرد و مشت مشت خاک برمیداشت و بر سر میریخت و از سیاه بختی و روز سختی خود مینالید و با خدا مناجات میکرد و میگفت: یا راد یوسف علی یعقوب و یا راد اسماعیل علی هاجر! رد علی ولدی: ای خداوند بیمانندی که یوسف را بعد از چهل سال به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی! علیاکبر مرا هم به من برگردان.»
یکی از نویسندگان معاصر در کتابی که پیرامون واقعة کربلا نگاشته است و دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم نیز آن را به چاپ رسانیده است، مینویسد: «نقل شده است که امام حسین(علیهالسلام) رنگش متغیر شد لیلا گفت: «به علی آسیبی رسید؟» فرمود: «نه، لکن کسی به جنگ او آمده که من از او میترسم. برای او دعا کن. فانی سمعت جدی رسولالله صلیالله علیه و آله یقول: دعا الوالدة یستجاب لولدها.»
لیلا داخل خیمه شد؛ سر را برهنه کرد و به دعا مشغول شد و گفت: « یا من ردّ یوسف علی یعقوب و رجع بصره اردد علی ولدی و احفظه من بکر بن غانم.» که در این هنگام، میان آن دو [علیاکبر(علیهالسلام) و بکربن غانم] درگیری شد که ناگهان علی دید از زیر بغل او زره پاره شده، با شمشیر ضربتی بر او وارد ساخت که او را دو نصف کرد و خداوند او را به جهنم واصل نمود.»
معرفی بهترین کتاب ها درباره قیام امام حسین (ع)
مؤلف «ریاض القدس» در تبیین علت عدم حضور مادر علیاکبر(علیهالسلام) بر سر نعش جوانش میگوید: «جهت پرسیدند که ای عروس فاطمه! چرا از خیمه بیرون نیامدی؟ در جواب فرمود: به خدا میخواستم که قبل از همه بیرون آیم اما از روزنة خیمه همین که چشمم بر بدن چاک چاک پسرم افتاد که با آن وضع روی دست جوانهاست، روح از بدنم پرید و قدّم خمید و افتادم. میخواستم که برخیزم، دیدم کمر ندارم.»
به اذعان محققین هیچگونه دلیل صحیح و معتبری بر حضور یا عدم حضور حضرت لیلا(س) در کربلا نرسیده است و حتی زنده بودن آن بانوی محترمه تا آن زمان ثابت نشده است.
صاحب «ریاحین الشریعه» نیز اذعان میدارد که در کتابهای تاریخی و مقتل ذکری، از حضور لیلا در کربلا نشده است و آنجایی که این سخن به میان آمده اشعار و سرودههای شاعران پارسیگو و عرب زبان است. وی معتقد است: اگر مادر علیاکبر(علیهالسلام) در سرزمین کربلا حضور داشت، به ناچار ذکری از وی به میان میآمد و کتابهای مقتل بدان اشاره میکردند.
او میگوید: «حتی پیرامون زنده بودن او ن،یز ولو در شهر مدینه، سخنی به میان نیامده است.» تنها خبری که این نویسنده پیرامون حیات حضرت لیلا نقل مینماید، خبری است از مرحوم میرزا هادی خراسانی مورخ اسلامی در نجف اشرف، مینویسد: « پای منبر او [ میرزا هادی] بودم که ایشان از «أغانی» ابوالفرج اصفهانی نقل میکرد که مردی از اعراب بر شتری سوار وارد مدینه گردید. عبورش به محله بنیهاشم افتاد. از خانهای صدای شیون و ناله بلند بود. شتری که آن عرب سوار بود از شنیدن آن ناله در خانه زانو بر زمین زد و خوابید. مرد عرب در خانه آمد؛ استفسار حال آن ناله کننده نمود. کنیزکی عقب در آمد؛ او را گفت: این ناله کننده کیست که نالة او در حیوان تأثیر کرده؟ گفت: این ناله کننده امّ لیلاست که از واقعة کربلا تا کنون از شیون و ناله آرام نگرفته است.»