امتحان بزرگ شیخ جعفر مجتهدی چه بود؟

جناب شیخ جعفر مجتهدی در اول بهمن ماه ۱۳۰۳ هـ.ش در خانوادهای متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند.خانوادهای که از نظر نجابت و اصالت جزء خانواده های مشهور آن سامان به شمار می آمد. پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) بودند، تا جایی که مکرر قافله سالاری زائرین کربلای معلی را از تبریز به عهده میگرفته و خرج زوار تهیدست را خود عهده دار میشدند . از همان اوان خردسالی به خاطر فطرت پاک و زلالی که داشتند بارها در عالم رویا مورد عنایات حضرت صدیقه طاهره و سایر حضرات معصومین (علیهم السلام ) قرار می گیرند .

آقای مجتهدی پس از حدود چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) در تاریخ ششم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۶ هـ . ق مطابق با ۶/۱۱/۱۳۷۴ هـ . ش هنگام ظهر روز جمعه دار فانی را وداع و روح ملکوتیشان عروج می نماید.

امتحان بزرگ شیخ جعفر مجتهدی چه بود؟

تحول در شیخ جعفر مجتهدی

ایشان می فرمودند :از همان سنین نوجوانی علاقه عجیبی به تزکیه نفس داشتم و شروع به تهذیب نفس و خودسازی و تقویت اراده نمودم و در قبرستان متروکه شهر تبریز که یکی از قبرستانهای بسیار مخوف ایران به شمار میرود و رعب و وحشت عجیبی بعد از استیلای شب به خود می گیرد، قبری حفر نموده و در آن شب را تا صبح به ذکر حضرت باری می پرداختم چون بسیار دوست داشتم به بینوایان و مستمندان کمک کرده و زندگی آنها را از فقر و تنگدستی نجات بخشم، سعی و تلاش بسیاری مینمودم تا معمای لاینحل کیمیا به دست من حل گردد، لذا قسمتی از سرمایه پدری را در این راه صرف نمودم ولی به نتیجهای نرسیدم، اما چون این کوشش من همراه با توسلات شدید بود، یک روز ناگهان هاتف غیبی به من ندا در داد:جعفر؛ کیمیا، محبت ما اهل بیت عصمت و طهارت است، اگر کیمیای واقعی می خواهی بسم الله این راه و این شما .

با شنیدن آن ندای غیبی هدف و مسیر زندگیم بکلی دگرگون شده و بر آن شدم تا به جای تسخیر جن و انس و ملک و اکتساب کیمیا به دنبال حقیقت همیشه جاوید و پاینده، یعنی محبت و دوستی ائمه اطهار (علیهم السلام) بروم.

امتحان بزرگ برای شیخ جعفر مجتهدی

یک روز که به حرم مطهر حضرت امیر (علیه السلام) مشرف شده و در حین زیارت و توسل بودم، صدای حضرت مولا را شنیدم که فرمودند:شیخ جعفر، همین الان به مسجد سهله برو، چند نفر در آنجا میباشند که باید از آنها دستگیری نمایی.

بنابر فرمایش حضرت فوراً به مسجد سهله رفتم، در مسجد بسته و ماشین بنز مدرنی آنجا بود، خادم مسجد را صدا زدم که درب را باز کند، وقتی وارد آنجا شدم، دیدم سه نفر جوان با لباسهای فاخر و مجلل در فراق حضرت بقیه الله می گریند و بر روی خاکها میغلتند، و یک نفر آنها هم از شدت گریه بیحال بر زمین افتاده است.

نزدشان رفتم و آنها را دلداری داده و آرام نمودم، سپس همگی از مسجد خارج شدیم و آنها سوار ماشین شدند.

در این هنگام متوجه شدم که من هم باید همراه با آنها بروم، لذا سوار ماشین شده و همراهشان رفتم، آنها مرا به منزلشان در بغداد بردند و بعد از مدتی از منزل خارج شده و مرا تنها گذاردند، و این در شرایطی بود که شش دختر جوان و بسیار زیبا در آنجا بودند.

آنها پیوسته از من تقاضا میکردند که آنها را به عقد خود درآورم و پی در پی به انحاء مختلف و گوناگون در این امر اصرار میورزیدند، با حضور این دختران جوان چنان غافلگیر شده بودم که برای لحظاتی خود را فراموش کردم ولی خیلی زود به خود آمدم و بر خویش نهیب زدم که:

جعفر ! به چه می اندیشی مبادا شرم حضور از ادامه راه بازت دارد ؟ و با سکوت معنی دار خود این لعبتان را دلخوش داری !؟ و بعد یاد آوردم که مردان خدا به هنگام رویارویی با این چنین صحنه های تکان دهنده ای از چه شیوه هایی استفاده می کردند .

لذا با عزمی جزم دست رد بر سینه خواسته های آنان زده و امتناع نمودم اما روزی چند بار می مردم و زنده می شدم تا اینکه پس از گذشت شش ماه از این ریاضت بسیار سخت و مجاهده عظیم و دشوار آن جوانها آمدند و متوجه شدند که در این مدت هیچ گونه خطایی از من سر نزده و در این امتحان بزرگ موفق شده ام!!

آنگاه مرا با کمال احترام به نجف برگرداندند.

خانه بدوشی شیخ جعفر مجتهدی

ایشان میفرمودند:زمانی که به دستور حضرت مولا قریب به بیست سال در بیابانها به سر میبردم ، به دستور حضرات ائمه (علیهمالسلام) شانزده مرتبه با پای پیاده به مشهد مقدس مشرف شده ام.

آقای مجتهدی میفرمودند:زمانی که در بیابانها ساکن بودم، هنگام توسل کلمه شریفه (یاحسین) را با انگشت روی خاک می نوشتم و آنقدر میگریستم تا اینکه کلمه یا حسین که بر روی خاک نوشته بودم تبدیل به گل میشد و محو می گشت، مجدداً آن نام مقدس را روی گلها مینوشتم و به حدی گریه میکردم که بی تاب گشته و از هوش میرفتم.

ایشان فرمودند: یک روز عاشورا که در بیابان بودم بسیار منقلب گشتم در این هنگام خطاب به آسمان کرده و گفتم؛آسمان خجالت نکشیدی ناظر کشته شدن حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) بودی؟! سپس خطاب به زمین نموده و گفتم؛ ای زمین خجالت نکشیدی که حسین فاطمه (علیهما السلام) را بر روی تو سر بریدند؟! و متصل یک خطاب به آسمان و یک خطاب به زمین میکردم که ناگهان ندایی آمد. جعفر از اینجا دور شو.

وقتی از آن مکان فاصله گرفتم، آسمان درهم ریخت و صاعقه ای آتش بار به قطعه زمینی که به آن خطاب می نمودم اصابت کرد و آنجا را شکافت.

توصیه های امام زمان (عج) به آیت الله مرعشی چه بود؟

ذکر توسل را قطع نکنید

جناب آقای مهندس علی‌رضا منفرد تعریف کردند: یکی از نکات بسیار مهمی که جزء برنامه‌های جناب آقای مجتهدی بود و لحظه‌ای از عمر ایشان بدون آن طی نمی‌شد، توسل به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود و پیوسته توصیه می‌فرمودند: «ذکر توسل را قطع نکنید و با پیامبر اکرم و ائمه علیهم‌السلام ارتباط داشته باشید.»

ایشان می‌فرمودند: «این طور نیست که ائمه علیهم‌السلام دوستانشان را به حال خود رها کنند، و اگر از دوستان غفلتی سر بزند، مواظب آنها هستند و بالأخره آنها را نجات خواهند داد.» این عین عبارت ایشان است که خودم شنیدم.

توصیه به خواندن دعای فرج

همچنین جناب آقای مجتهدی فرمودند: «حضرت ولی‌عصر علیه‌السلام شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند و هیچ چیز بر آن حضرت پوشیده نیست.»

و پیوسته به خواندن دعای فرج توصیه می‌کردند و می‌فرمودند: «انتظار فرج، خودِ فرج است»

تحول در شیخ جعفر مجتهدی

آثار مکتوب درباره شیخ جعفرمجتهدی

کتاب «در محضر لاهوتیان» نوشته محمدعلی مجاهدی در چهار فصل به شرح حال شیخ‌جعفر مجتهدی می‌پردازد. نویسنده در این کتاب ابتدا کلیاتی درباره سیروسلوک و دلیل تالیف این کتاب ارائه می‌دهد و در فصل دوم، زندگی نامه این عارف جلیل‌القدر را به تصویر می‌کشد که برای اهل معنا بسیار راهگشاست. در فصل سوم کتاب شیوه سلوکی و آرای معرفتی جعفر مجتهدی بیان شده و در نهایت در فصل چهارم خاطره‌های سلوکی و کرامات این عارف بزرگ روایت شده‌ است. همچنین کتاب «لاله‌ای از ملکوت» هم توسط حمید سفیدآبیان در چهار جلد به چاپ رسیده است.

در جلد نخست این کتاب به‌عنوان یک اثر مصور گوشه‌ای از کرامات و فضایل اخلاقی حاج شیخ جعفر مجتهدی تبریزی را بیان می‌کند. بخشی از جلد دوم این کتاب به بیان شخصیت و ویژگی‌‌های این عارف از زبان علامه حسن‌زاده آملی می‌پردازد. بارگاه تفکر، حسن خلق، رجاء، تهجد، توکل، تسلیم، غیرت و حمیت، تبعیت، شرح صدر توسل، بهجت و نشاط درونی و… از جمله سرفصل‌های جلد سوم است. در جلد چهارم هم مباحثی با عنوان‌های بارگاه توحید، واسطه در افاضه، تشرف و ارتباط با ائمه و اولیای الهی(ع)، تجرد از عالم طبیعت، تجلی انوار اهل بیت(ع) و… مطرح می‌شود.

Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.