وظیفه مترسک برای حفاظت از مزرعه
وظیفه مترسک برای حفاظت از مزرعه
همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب” وظیفه مترسک برای حفاظت از مزرعه ” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .
زمینهای زعفران را آبان آب میدهیم.
کلاغها میایستند جلوی آب. آب، توی زمین پیش میرود و کلاغها جلوی آب راه میروند.
دلم میخواهد بیل بدهم دست کلاغها تا کمک کنند. به جز کلاغ چند مدل پرنده دیگر هم در اطراف قدم میزنند.
زاغ و یک پرنده بامزه و بازیگوش اندازه کلاغ که محلیها به آن کِلَجَک میگوییم و یک پرنده کوچکی اندازه گنجشک ولی کشیدهتر و پرنقش و نگارتر و پادرازتر.
من کبوتر چاق چاهی هم دیدهام. پرندهها آب میخورند.
توی آب سرورو میشویند.
گاهی به آب میزنند و حمام میکنند. گاهی توی آب نوک میزنند و چیزی برمیدارند.
برخی حشرهها در آب گیر میافتند. مورچهها از همه زرنگترند.
بوی آب را که میفهمند لانه را قفل و موم میکنند و غیب میشوند. آب میگیریم و باد پاییزی میپیچد توی تن درختان توت کنار مزرعه. درخت توتها میلرزند و برگ میریزند. برگ میریزند و کچل میشوند مثل بچه دبستانیها. در زمین بغلی کشاورزی گندم میکارد. گندمها را مشت مشت از توی کولهاش پاش میدهد و تراکتورش را سوار میشود و پَل و دَر زمین را درست میکند. فردا نوبت آب اوست.
میگوید: “این گندمهای چاق نان نمیشود.
گندم باید دیمه باشد تا نان شود.” من برای کلاغها نارنگی پوست میکنم و نان خالی میاندازم. نمیخورند. پنیر و تخممرغ و کره مربا میخواهند.
گرسنهام بود و همه تخممرغ را خوردم. از کلاغها یادم نبود. بیل را کنار میگذارم و مینشینم یک چای گرم میریزم. به کلاغها تعارف میکنم. سرگرم آباند.
کشاورزی آن طرفتر خانوادگی گل زعفران میچینند. درِ ماشین را بازگذاشتهاند و صدای ضبط را بلند کردهاند.
این طرف، کشاورزی دور مزرعهاش حصار کشیده و دو مترسکِ درحال کار گذاشته وسط درختها.
من وقتی از کنار مترسکها رد می شوم ناخودآگاه برایشان بوق میزنم.
نویسنده : جواد ماهر،خراسان