عاشقانه های امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در کتاب حیدر

عاشقانه های امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در کتاب حیدر

کتاب حیدر نوشته آزاده اسكندري به عاشقانه های امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) می پردازد . در زیر به بخش هایی از این کتاب زیبا اشاره کرده ایم:

 

کتاب حیدر / قسمت اول

شوخی کردنم باز گل کرده بود. با چشم‌هایم فاطمه را پاییدم.
– پیامبر من را بیشتر از تو دوست دارد.
– نخیر. من را بیشتر دوست دارد.

صدای خنده‌مان اتاق را برداشته بود. هر دویمان از خوبی‌هایمان می‌گفتیم و کم نمی‌آوردیم.
– من پسر فاطمه، دختر اسدم
– من دختر خدیجه کبرایم
– من فرزند صفایم
– من دختر سدرة المنتهایم
– من فخر کائناتم.
صدای در خانه آمد. در را باز کردم. فاطمه پیامبر را که دید، خنده اش را قورت
داد.
– چرا یک باره ساکت شدی دخترم؟ راحت باش.
– از محضر شما حیا میکنم

جبرئیل پیامبر را از احوالات ما باخبر کرده بود. آمده بودند به هرکدام از ما میزان محبتشان را ابراز کنند. در اتاق دور هم نشستیم. از چشم هایمان خنده می‌بارید
– شما من را بیشتر دوست دارید، یا فاطمه را؟

پیامبر تبسم کردند.
– فاطمه! محبوب دلم است. توهم عزیز دلمی، علی جان!
فاطمه بلند شد و برای پذیرایی یک ظرف خرمای آورد. با پیامبر مشغول خوردن شدیم. ایشان با دست راست خرما می‌خوردند و با دست چپ هسته هایشان را جلوی من میگذاشتند. آخرین خرما را به دهان بردم.
– على جان! چقدر خرما خوردی؟ انگار خیلی گرسنه بودی
– یارسول الله ! فکر کنم شما بیشتر گرسنه بودید که خرماها را با هسته خورديد.

کتاب حیدر، ص ٢٩

******************************************

کتاب حیدر / قسمت دوم

فاطمه به خوبی از پس زندگی مان بر می آمد. دوست نداشتم اذیت شود. روزها زود از سرکار برمی‌گشتم و کمکش میکردم. برای پخت و پز خانه هیزم می آوردم. خانه را جارو می زدم. از چاه آب میکشیدم و دلو را دم دستش میگذاشتم.
– فاطمه جان! از زندگی کنار تو چقدر احساس خوشبختی میکنم. لبخند رضایتی که روي لب هایش جا خوش می‌کرد، مرهمی می‌شد برای تمام خستگی‌هایم.
فاطمه گندم و جوها را آسیاب می‌کرد، دست‌هایش تاول میزد. غذا می‌پخت و علاوه بر اینها به سؤال های شرعی خانم ها جواب میداد.۴۶
۴۶)منتهی الآمال ص١۶١، مناقب آل ابی طالب، ج٢، ص٢٣

******************************************

عاشقانه های امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در کتاب حیدر

پیشنهاد می کنیم مقاله “ نظر دانشمندان دنیا درباره شخصیت امام علی(ع) ” را نیز مطالعه بفرمایید

کتاب حیدر / قسمت سوم

غذا را هم زد و سراغ آسیاب رفت. کنارش نشستم. او گندم می‌ریخت و من دسته آسیاب را می چرخاندم. پیامبر در زدند. باز مثل همیشه فاطمه در آغوش ایشان ذوب شد. پیامبر میان چشم‌ها و دست فاطمه را بوسیدند. چشمان درشت سیاهشان می‌خندید.(۴٩)
– پدر فدایت شود. کدامتان خسته اید که من به جایش بنشینم؟ طنین صدایشان مثل همیشه شاد و سرزنده بود. پیش دستی کردم.
– فاطمه خسته شده است. ایشان جای او نشستند، خانم خانه هم رفت سر قابلمه غذا. پیامبر آرام در گوشم خواندند.
على جان! زهرا سرور زن های جهان است. حوريه انسیه است. هروقت مشتاق بهشت می‌شوم، می بوسمش.

۴٩) سنن النبی، ص۵۶، ترجمه ج۴٣ بحارالانوار، ص١٢۴. منتهی الآمال ص١۶١

******************************************

کتاب حیدر / قسمت چهارم

آسیاب گندم‌ها که تمام شد، به کمکش عدس ها را پاک می‌کردم که صدای پیامبر در سرم پیچید.
– هر مردی با خوشرویی به همسرش کمک کند، خدا اسمش را جزء شهدا می نویسد. برای هر قدمی که مرد برای کمک به همسرش در خانه برمی دارد، خدا به او ثواب یک حج و عمره میدهد. علی! کمک کردن مرد به همسرش ثواب هزارسال عبادت دارد. کفاره گناهان بزرگ می‌شود. خشم خدا را خاموش می کند(۵٠) فاطمه مثل هر روز نان پخت، سفره انداختیم و غذا را دور هم خوردیم.

۵٠)مستدرک الوسائل، ج١٣، ص۴٨. الغدیر (صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسلام) ص٢٢

******************************************

پیشنهاد می کنیم مقاله “چرا به امام علی(ع)فاتح خیبر گویند؟ ” را نیز مطالعه بفرمایید

کتاب حیدر / قسمت پنجم

اطراف شهر چشم انداز خوبی داشت. بعدازظهر با فاطمه به آنجا رفتیم. میان نخل ها قدم زدیم، حرف زدیم، شوخی کردیم. خسته که شدیم، کنار جوی روی تخته سنگی نشستیم. فاطمه از کیفش ظرف خرما را درآورد و دهانم گذاشت(۵١)
– خودت هم بخور
– همسر جان میل کنند، انگار من خورده‌ام.
۵١)فرهنگ فاطمیه،، ص١٨٩، تحلیل سیره فاطمه زهرا سلام الله علیها، ص١٣۴

📚 کتاب حیدر ص٢۵، ص٢٧

 

 

4.4/5 - (30 امتیاز)
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.