اشعار زیبا در وصف حضرت زهرا (س) به مناسبت شهادت ایشان
به مناسبت فرارسیدن شهادت حضرت زهرا (س) در این مقاله اشعاری را در وصف بانوی دو عالم باهم میخوانیم. با امید به اینکه در پرتو توجه و کرامت حضرت زهرا (س) قرار بگیریم.
اشعار زیبا در وصف حضرت زهرا (س)
اشعار مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ حسن لطفی
دارم عذاب می کشم و آب می کشم
با چاه آه از دلِ بی تاب می کشم
افتاده عکس ماه دراین چاه وعکس من
دارم خجالت از رُخِ مهتاب می کشم
کِی در کنارِ خاکِ تو من خاک می شوم
کِی رَختِ خویش از دلِ سیلاب می کشم
سلمانِ پیر زیرِ بغلهایِ من گرفت
خود را به رویِ شانه یِ اصحاب می کشم
عکس تو مانده است به دیوارِ خانه ام
دستی که بسته شد رویِ این قاب می کشم
من هرچه می کشم همه از دستِ قنفذ است
داد از مغیره از غم خوناب می کشم
من هرچه از تومانده دراین بقچه ی غریب
دارم به چشم خسته ی بی خواب می کشم
دارم لباسِ سوخته را جمع می کنم
این میخِ این در این همه را آب می کشم
******************شعر در وصف حضرت زهرا*********************
پناهم نیست بی تو خانه، دیگر در چه میگوید؟
مرا درمانده کرده در، ببین دیگر چه میگوید؟
دگر بر شانۀ دیوار هم اشکی نخواهم ریخت
پرم از بغض در خانه، در و پیکر چه میگوید؟
حسن دنبال من بعد از تو میآید جگر پرزهر
خدایا چشم این دردانه از مادر چه میگوید؟
حسینم را ذبیح دشتهای دور میبینم
پس از تو هر چه میخواهد، پس از تو هر چه میگوید
نگاه زینبت شام غریبان است، حیران است
عزیزم در شب ویرانهها با سر چه میگوید؟
خدایا من امین سرّ وحی مصطفی بودم
امانت غرق خون، ای وای! پیغمبر چه میگوید؟
دمادم یاد تو چون خیمهگاهی شعلهور زندهست
صدای ناله از هر خیمه در آذر چه میگوید؟
…شب قدر علی در قبر! بیتابم که میپرسی
که شهر این روزها پشت سر حیدر چه میگوید؟
چه میخواهی به جز ایمان و شادی بهر این مردم
به فریاد آمده پشت در این کافر چه میگوید؟
به خود پیچیده، داغم، میخ را تا دیدهام خونین
بپرس ای ماه من! از چاه، خاکستر چه میگوید؟
شعر علیمحمّد مؤدّب
*****************اشعار شهادت حضرت زهرا*********************
پیشنهاد می کنیم مقاله “نحوه شهادت حضرت زهرا (س) چگونه بود؟” را نیز مطالعه بفرمایید.
خرمن آسودگی شرار بگیرد
چادر مادر اگر غبار بگیرد
وای از آن لحظه ی بدی که ببینی
گوشه ای از دامنش به خار بگیرد
فصل خزانش، بهار خوشه ی اشک است
فاطمیه باغ گریه بار بگیرد
شام عروسی به فکر سائل خویش است
جامه ی نوداده، وصله دار بگیرد
حُرمت میلش ببین که تا به کجاهاست!
رفته برایش خدا انار بگیرد
دست علی گرچه بسته دراُحد امروز
دست ورم کرده ذوالفقار بگیرد
بد لگدی بود! محسن ازنفس افتاد
خواست که طفلی ز در فشار بگیرد
گریه ی زهرا به اختیارخودش نیست!
از دروهمسایه اختیار بگیرد
ماندم ازآن بازوی شکسته، چگونه
آمده پای تنورکار بگیرد؟
گودی چشمش مرا کشانده به گودال
تا مژه ام زخم بیشمار بگیرد
با دلِ خون رفت ازمدینه، علی هم
مانده برایش کجا مزار بگیرد؟
وحید قاسمی
***********************مرثیه حضرت فاطمه************************
موج غم افزا
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود
بی وجود تو صفا در در گلشن عقبا نبود
جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب
بی تو جز خون جگر در دیده زهرا نبود
دخترم روزی که من دست علی دادم تو را
جای پنج انگشت سیلی بر رخت پیدا نبود
بر رخ زهرا نقش این سیلی گواهی می دهد
از علی مظلوم تر مردی در آن دنیا نبود
دخترم روزی که بر ما رخت سیلی زدند
هر چه می پرسم بگو آیا علی آنجا نبود
جان بابا بود اما دست هایش بسته بود
هیچ کس در بین دشمن یار آن مولا نبود
دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند
در میان کوچه آیا زینب کبری نبود
حاج غلام رضا سازگار
*****************اشعاری درباره حضرت زهرا*********************
گفت: در ميزنند مهمان است
گفت: آيا صداي سلمان است؟
اين صدا، نه صداي طوفان است
مزن اين خانه مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما
گفت: آرام ما خدا داريم
ما كجا كار با شما داريم
و اگر روضهاي به پا داريم
پدرم رفته ما عزاداريم
پشت در سوخت بال و پر، اما
آسمان را به ريسمان بردند
آسمان را كشان كشان بردند
پيش چشمان ديگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوي مادرم سپر،اما
بين آن كوچه چند بار افتاد
اشك از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: يك روز يك نفر اما…
حمید رضا برقعی
********************شعر درباره فاطمیه**********************
خالی مکن دور و برم را
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
ای نیمه ی مجروح من ای کاشبا تو
در خاک بگذارند نیم دیگرم را
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را
باور نمی کردم که روزی پیش چشمم
از پا بیندازد غلافی همسرم را
تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم
حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
هرشب حسن در خواب میگوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت
فردا بسوزانند با طفلان حرم را
از کربلا دیشب صدایی را شنیدم
انگار طفلی گفت عمه معجرم را…
محسن عرب خالقی
*********************اشعار فاطمیه***********************
زهرا كه بود بار مصيبت به شانهاش
مهمان قلب ماست غم جاودانهاش
درياى رحمت است حريمش، از آن سبب
فُلك نجات تكيه زده بر كرانهاش
شبهاى او به ذكر مناجات شد سحر
اى من فداى راز و نياز شبانهاش
باللَّه كه با شهادت تاريخ، كس نديد
آن حقكُشى كه فاطمه ديد از زمانهاش
مىخواست تا كناره بگيرد ز ديگران
دلگير بود و كلبهی احزان، بهانهاش
تا شِكوهها ز امّت بىمهر سر كند
ديدند سوى قبر پيمبر، روانهاش
طى شد هزار سال و گذشتِ زمان نبرد
گَردِ ملال از در و ديوار خانهاش
افروختند آتش بيداد آن چنان
كآمد برون ز سينهی زهرا زبانهاش
آن خانهاى كه روحالامين بود مَحرمش
يادآور هزار غماست آستانهاش
گلچين روزگار از آن گلبن عفاف
بشكست شاخهاى كه جدا شد جوانهاش!
شرم آيدم ز گفتنش، اى كاش مىشكست
دستى كه ماند بر رخ زهرا نشانهاش!
تنها نشد شكستهدل از ماتمش، على
درهم شكست چرخ وجود استوانهاش
محمد جواد غفورزاده
شهادت حضرت زهرا (س)
یه روز گلِ پیامبر
نشسته بود تو خانه
که دشمنانِ اسلام
یه لشکرِ بیگانه
به سمتِ خانهٔ او
شدند هَمی روانه
تو دستشون فقط بود
شمشیر و تازیانه
زهرا شنید صدایی
صدای دربِ خانه
لرزید دلِ غریبش
یه ترسِ مادرانه
اومد به پشتِ در او
با حالی عاجزانه
یکی از اون آدما
با خشم و وحشیانه
در را شکست و سوزاند
آتش گرفت زبانه
لگد به در چو کوبید
میخی زِ در کمانه
کرد و به پهلویش خورد
شد دردی مادرانه
محسن به آسمانها
شد سوی حق روانه
آن شب کنارِ مولا
بِنشست و خالصانه
وصیتش رو فرمود
به مولا محرمانه
امشب دعا کُنم من
درد و دلی شبانه
پیش خدای خوبم
از جورِ این زمانه
موهای زینبم را
زدم به شوقی شانه
حسینم و حسن را
بوسیدم عاشقانه
گفتم مرا علی جان
غُسلم نِما شبانه
مرا به خاک بسپار
عشقم تو مخفیانه
از جایگاهِ قبرم
نَدی به کس نشانه
با هر سوالِ دشمن
بیار تو صد بهانه
رِسان به عاشقانم
این پندِ خواهرانه
که یادگارِ زهراست
این چادرِ زنانه
برای هر که در او
زده حیا جوانه
بگو که با حجابش
همیشه در امانه
شاعر : علیرضا قاسمی