علت مرگ برادر ترانه علیدوستی
هم اکنون در مجله آنلاین فارسی ها با عنوان علت مرگ برادر ترانه علیدوستی در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .
با ما همراه باشید .
ترانه علیدوستی برادر خود را در مراسم چهارشنبه سوری از دست داد . نام برادر وی پویان بود .
در ادامه ی مطلب ماجرا را از زبان ترانه علیدوستی بشنوید .
با ما همراه باشید .
ترانه علیدوستی :
پدر و مادرم همیشه نگران شیطنت های برادرم بودند و آخر هم زورشان به او نرسید .
پویان پسر شیطانی بود ، مثل خیلی از پسرهای نوجوان دیگر ، اصلا پسر سادهای نبود؛ کنترلی که من نمیشدم او میشد، اما جوابی که از او نمیگرفتند را از من میگرفتند .
علت مرگ برادر ترانه علیدوستی
ترانه علیدوستی بازیگر سینمای ایران که چند سال پیش و همزمان با بازی در فیلم چهارشنبه سوری اصغر فرهادی برادر خود را به خاطر انفجار مواد محترقه در روز چهارشنبه سوری از دست داد با انتشار دست نوشته ای به تشریح این حادثه پرداخت .
ترانه علیدوستی نوشت : خیلی سخت بود که در فیلم« چهارشنبه سوری» اصغر فرهادی مشغول بازی بودم .
کل ماجراهای فیلم در روز چهرشنبه سوری میگذشت .
آن وقت رسید که در دل چهارشنبه سوری واقعی برادرم به خاطر حادثه ناگواری که همان انفجار مواد محترقه است ، فوت کرده است .
هر وقت این خاطره تلخ را مرور میکنم، یاد آن لحظه ای میافتم که خبر فوت پویان را سر صحنه ی فیلمبرداری دادند .
همگی شوکه شده بودیم .
همین کارهای او هم در آخر به اینجا ختم شد که این بلا را سر ما و خودش بیاورد .
هنوز باورم نمیشود .
ماجرای آن روز چهارشنبه سوری هنوز کابوس من و خانوادهام است .
عید ۸۴ بود که روزهای بد و سنگینی را من و خانوادهام پشت سر گذاشتیم .
مرگ برادر ترانه علیدوستی
هر روز برای همه نبودن برادرم سخت بود و همچنان هم سخت است .
زمان مرگ پویان من سر فیلمبرداری فیلم چهارشنبه سوری بودم و دقیقا در همان روز چهارشنبهسوری ، یعنی ۲۵ اسفند سال ۸۳ فوت شد .
وقتی خبردار شدم نمیدانم چطور تا خانه رفتم .
اما بعد از آن و وقتی مراسم تمام شد ، دوست داشتم که خیلی سریع و به طورخود خواسته سر خودم را با بازی در فیلم گرم کنم و دوباره به گروه پیوستم .
در حقیقت یک هفته سر کار نرفتم که سه روز آن، سه روز اول عید ۸۴ بود که در هر صورت و بدون هیچ اتفاقی هم آن سه روز تعطیل بود .
در واقع من به خاطر این حادثه فقط ۴ روز کار را متوقف کردم .
بعد از اینکه به کارم بازگشتم احساس کردم این یک هفته برای من حکم چهل روز را داشته و خیلی دیر گذشته .
خوشبختانه هیچکس با من مثل عزادارها صحبت نمیکرد و فضا هم سنگین نبود .
مثل قبل دوستانه بود، شاید چون بچهها هم در این یک هفته مدام با من همراه بودند و در تمام مراسم حضور داشتند .
امیدوارم برای هیچ یک از خانواده ها این اتفاق نیفتد .
این اتفاقات واقعا وحشتناک است و هیچ وقت هم تمام نمیشود .
شاید کسی که هیچ وقت نتواند با این مسئله را هضم کند مادرم است .
البته نمیتوان گفت که این اتفاق برای چهکسی سختتر بوده .
اگر روزی تصمیم بگیرم تنها پیام اخلاقی زندگی ام را به جوانها بدهم ( چون از پیام دادن خوشم نمی آید ) این است که تا می توانید خوش بگذرانید اما با آتش نه . نه به خاطر خودتان به خاطر ما خواهر ها .
پیشنهاد می کنیم به سایر مطالب اخبار فرهنگی و هنری سر بزنید .