آخرین گفتگو با حمید صفت درباره قتل ناپدریش

آخرین گفتگو با حمید صفت درباره قتل ناپدریش

در ادامه این مطلب از فارسی ها آخرین گفتگو با حمید صفت خواننده رپ درباره قتل ناپدریش را برای شما عزیزان آماده کرده ایم .

حمید صفت خواننده ۲۴ ساله آهنگ بخشش پس از به قتل رساندن پدرخوانده اش مصاحبه ای انجام داد که در ادامه متن کامل آن را می خوانید .

آخرین گفتگو با حمید صفت درباره قتل ناپدریش

آخرین گفتگو با حمید صفت درباره قتل ناپدریش

حمید صفت گفت :

من عمدی ناپدریم را کتک نزدم فقط می‌خواستم او را بترسانم تا فکر نکند مادرم بی کس و کار است .

حمیدرضا صفت خواننده رپ به اتهام قتل در شعبه سوم دادسرای امور جنایی به ریاست سجاد منافی آذر حاضر شد .

روز گذشته ماموران کلانتری ۱۴۵ ونک در جریان مرگ مرد ۶۶ ساله‌ای به نام هوشنگ در بیمارستان قرار گرفتند و زمانی که تیمی از ماموران برای تحقیقات ابتدایی به بیمارستان رفتند معلوم شد که این مرد به خاطر ضربه جسم سخت به ناحیه سر و شکستگی جمجمه جان باخته است .

سپس تیمی از ماموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس سجاد منافی آذر از شعبه سوم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران برای تحقیقات فنی وارد عمل شدند .

کارآگاهان پی بردند که مرد ۶۶ ساله قبل از مرگش گفت که حمیدرضا ، پسر همسرش عامل این درگیری بوده است .

بدین ترتیب تجسس‌های پلیسی آغاز شد اما ساعت ۱۵ ظهر شنبه حمید ۲۴ ساله پای در کلانتری ۱۴۵ ونک گذاشت و پس از دستگیری وی برای بازجویی‌های فنی در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت .

حمید در مقابل بازپرس ویژه قتل در دادسرای جنایی گفت :

شب قبل از حادثه دوستم مادرم که همسایه آنها در آلمان بود میهمان خانه‌شان بود و مادرم با من تماس گرفت و خواست تا آنها را به فرودگاه ببرم ولی چون ماشین نداشتم گفتم نمی‌توانم او را به فرودگاه ببرم به همین خاطر مادرم خودش میهمانش را به فرودگاه رساند .

ساعت شش صبح ۲۴ مرداد با مادرم تماس گرفتم و او گفت که هنوز به خانه نرسیده است .

از او خواستم زمانی که به خانه رسید به من خبر بدهد تا به خانه بروم و لوازم خود را که آنجا گذاشته بودم بردارم .

صبح روز حادثه برادرم از آمریکا با من تماس گرفت و گفت مادرمان با هوشنگ ناپدریمان درگیر شدند و از من خواست که خود را به آن جا برسانم تا در جریان ماجرا قرار بگیرم .

ظهر آن روز مادرم نیز با من تماس گرفت و از من پرسید که چه زمانی به آن جا می‌روم من نیز راهی خانه خودمان شدم .

حمیدرضا صفت گفت :

زمانی که در خانه را باز کردم دیدم ناپدریم سمت چپ مبل نشسته است و یک میز نیز جلوی او قرار داشت .

گوشی موبایل خود را روی میز گذاشتم و به او گفتم مگر نگفتم مادرم را اذیت نکن کتکش نزن ؟!

او نیز گفت زدم که زدم .

می‌خواستم او را بترسانم به همین خاطر یک گلدان را که در نزدیکیم قرار داشت برداشتم و به سمت راست مبل پرتاب کردم سپس میز را برگرداندم تا کمی او را بترسانم .

او نیز می‌خواست بلند شود و به سمت من بیاید که در همین هنگام مادرم بین ما قرار گرفت و من با یک دست به صورتش زدم .

در همین هنگام همسایه‌ها با صدای درگیری ما به جلوی در خانه آمدند که مادرم به سمت در رفت و من نیز هوشنگ را رها کردم و به درگیری‌مان پایان دادم .

دراین هنگام هوشنگ به سمت آشپزخانه رفت تا با چاقو به سمت من هجوم آورد که متوجه کارش شدم و به سرعت خودم را به او رساندم و دستانش را گرفتم که نتواند کاری کند که در این لحظه یک لیوان آب را برداشت که او را از دستش گرفتم و به زمین زدم و در ادامه همسایه‌ها وارد خانه شدند و ما را از هم جدا کردند و من نیز همراه مادرم از خانه خارج شدیم .

بازپرس منافی آذر در این هنگام به متهم گفت: در گزارش پرونده علت مرگ هوشنگ برخورد ضربه شدید به گیج گاه سمت راستش اعلام شده است حرفی در این مورد داری ؟

حمیدرضا گفت : شاید هنگام درگیری سرش به کمد یا دیوار برخورد کرده باشد اما من فقط قصد داشتم کمی او را بترسانم و قصد کشتن او را نداشتم و هیچ ضربه ای به سرش نزدم .

پدر و مادرت چه زمانی و به چه دلیل از هم جدا شدند؟

زمانی که کودکی پنج ساله بودم متوجه جدایی پدر و مادرم شدم علت جدایی آن‌ها را بطور دقیق نمی‌دانم اما آن‌ها باهم اختلاف داشتند .

مادرت چه زمانی با مقتول ازدواج کرد و مقتول چطور آدمی بود؟

۱۱ سال پیش مادرم با هوشنگ ازدواج کرد ناپدریم آدم عصبی و پرخاشگری بود و به خانواده مادریم نیز زیاد توهین می‌کرد .

به طوری که حتی یک بار در آلمان نیز با مادرم درگیر شده بود و برای او چاقو کشید اما من هیچ وقت اعتراضی نکردم و هوشنگ با خانواده خودش نیز پرخاشگری می‌کرد .

هوشنگ چه کاره بود؟

او در آلمان مغازه عتیقه فروشی داشت و در ایران بیکار بود. هوشنگ از زن اولش نیز سه فرزند داشت که یکی از آن‌ها فوت کرده است و اکنون دو فرزند دیگرش در فنلاند زندگی می‌کنند .

چرا بیکار؟

چند بار از او خواستم به مغازه دوستانم که در املاک و نمایشگاه ماشین دارند برود و مشغول به کار شود تا کمتر در خانه باشد و با مادرم درگیر شود ولی حرف گوش نمی‌کرد .

با هوشنگ اختلاف داشتی؟

او مثل پدرم بود و همیشه احترامش را نگه داشته بودم و حتی دو روز قبل از ماجرا وقتی به خانه رفتم متوجه شدم هوشنگ گوشی موبایلش خراب شده و بدون اینکه به او حرفی بزنم به پاساژ پایتخت رفتم و در حالیکه پول زیادی در بساط نداشتم یک گوشی موبایل برای هوشنگ خریدم .

چرا مادرت از هوشنگ جدا نشد؟

نمی‌دانم ، هوشنگ بیماری قلبی و هپاتیت C داشت و به خاطر قرص‌هایی که می خورد دچار افسردگی و احتمال اینکه خودکشی کند هم وجود داشت ولی مادر با همه این مشکلات در کنار هوشنگ ماند و به زندگی‌اش ادامه داد و او را در شرایط سختی که داشت حمایت کرد .

حرف آخر؟

من عمدی ناپدریم را کتک نزدم فقط می‌خواستم او را بترسانم تا فکر نکند مادرم بی کس و کار است .

من از ابتدا تمام ماجرا را صادقانه گفته‌ام و پس از اینکه ناپدریم جان باخت خودم را به کلانتری معرفی کردم و هیچ وقت قصد کشتن یا قتل عمد نداشتم و همه دوستان و اطرافیانم می‌دانند که من به خاطر کارم هیچ وقت به فکر انتقام گیری و خشونت نبودم و کارهایی را که ساختم نیز در مورد بخشش و کارهای فرهنگی بوده است .

Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.