مشکل «هادی حجازیفر» با «پژمان جمشیدی»

مشکل «هادی حجازیفر» با «پژمان جمشیدی»
همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب” مشکل «هادی حجازیفر» با «پژمان جمشیدی» ” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .
حجازیفر گفته که نمیدانم چرا تا قبل از همکاری نزدیک با پژمان، همیشه درمقابل او گارد داشتم
هادی حجازیفر که در فیلم «دوزیست» کنار پژمان جمشیدی بازی کرده است،
در جدیدترین گفتوگویش درباره پژمان گفته: «واقعیت این است که از دور همواره در مقابل پژمان جمشیدی گارد داشتم و هیچ وقت دلیلش را هم نمیدانستم اما به واقع پژمان به لحاظ اخلاق و کاربلدی درجه یک است و برای کارش به شدت زحمت میکشد.
من شاهد بودم که پژمان جمشیدی برای بازی در فیلم دوزیست از جان و دل مایه گذاشت، من از پژمان اخلاق یاد گرفتم، وی همواره رفتار حرفهای را رعایت میکند، احترام ویژهای برای دوربین و همکاران خود قائل است و … »
در این بین، شاید برای شما هم پیش آمده باشد که یک نفر را دورادور میشناسید یا برای اولین بار که میبینید، حس خوبی به او ندارید اما هنگامی که فرصت آشنایی برای شما ایجاد میشود، متوجه میشوید که قضاوتتان اشتباه بوده و گاهی اوقات حتی به دوستان خوبی هم تبدیل میشوید.
اما چرا این اتفاق برای ما پیش میآید؟
چرا گاهی ما در برخورد اول، درباره دیگران برداشت نادرستی داریم؟ چرا بعضی از ما بیش از دیگران دچار این اشتباه میشویم؟
متهم اصلی قضاوتهای نادرست، خطاهای شناختی هستند
یکی از عواملی که باعث میشود ما در روابط بین فردی دچار چنین قضاوتهای نادرستی شویم، خطاهای شناختی ما هستند.
خطاهای شناختی سوگیریهای ذهنی یا قواعد محاسبات سرانگشتی ذهن انسان هستند که ما را به دام خود می اندازند و اجازه نمیدهند واقعیت را درست ببینیم و ارزیابی کنیم.
خطاهای ذهنی از قبل برای ما چارچوبی ساختهاند و ما را وادار میکنند بر اساس آن چارچوبها فکر و قضاوت کنیم.
حال بگذارید ببینیم انواع خطاهای شناختی چطور در قضاوت اولیه ما درباره دیگران، تاثیر میگذارند؟
خطای تعمیم
در این خطا ما یک تجربه را به تجارب مشابه دیگر تعمیم میدهیم. مثلا چون یک نفر از فلان شهر رابطه خوبی با من نداشته است، پس هر آدم دیگری از آن شهر هم آدم خوبی نیست.
خطای پیشبینی منفی
اگر ما در روابط با دیگران به طور کلی بدبین و بی اعتماد باشیم، پیش از آنکه فرصت دهیم کسی خودش را به ما ثابت کند، منفیترین قضاوتها و پیشبینیها را درباره شخصیت و رفتار او خواهیم کرد.
خطای برچسب زنی
وقتی تنها بر اساس یک شنیده یا رفتار از یک فرد، یک ویژگی کلی را به او نسبت میدهیم. مثلا فلانی خیلی افادهای و از خودراضی است.
استدلال هیجانی
وقتی صرفا بر اساس احساسمان و نه واقعیت، نتیجهگیری میکنیم. مثلا می گوییم چون حس بدی درباره فلانی دارم، حتما آدم بدی است و حس من اشتباه نمیکند.
ذهنخوانی
در این نوع خطا ما براساس نظر خودمان، ذهن دیگران را میخوانیم. مثلا میگوییم فلانی فکر میکند از همه بهتر است. فلانی خودش را برتر از ما میداند.
عجول بودن ذهنتان را مدیریت کنید
اینها فقط چند نمونه از خطاهای فکری بودند. ما نیاز داریم بدانیم آدمهای اطرافمان چطور آدمهایی هستند به همین دلیل، وقتی با یک فرد تازه آشنا می شویم، ذهن ما به سرعت و ناخودآگاه شروع می کند به ارزیابی شخص مد نظر. آیا او قابل اعتماد است؟ آیا میتوانم با او دوست باشم؟ آیا با من رفتار خوبی خواهد داشت؟ و…
از آن جا که ذهن ما نمیتواند بلاتکلیفی را برای مدت طولانی تحمل کند، سعی میکند حتی با کمترین اطلاعات غیرواقعی، نتیجهگیری کند و در این راه خطاهای شناختی هم دست به دست ذهن می دهند تا هرچه سریعتر به نتیجه برسند.
گیر افتادن در چرخهای اشتباه
از طرف دیگر، بعد از آنکه ما بدون شواهد واقعی و تنها با تکیه بر خطاهای شناختیمان درباره یک نفر قضاوت و تصمیمگیری کردیم، شروع میکنیم به واکنش نشان دادن دربرابر آن فرد، بر اساس قضاوتمان!
مثلا اگر ما در برخورد اول فکر کنیم یک نفر آدم مغروری است و نمیتوان به او نزدیک شد، خود به خود ما هم از او دوری میکنیم و احتمالا رفتار خوبی با او نخواهیم داشت، این رفتار ما متعاقبا روی رفتار طرف مقابل اثر می گذارد و او هم از ما دوری میکند و به این ترتیب برداشت اولیه ما تایید میشود.
بنابراین ما در روابط بین فردی در یک چرخه ناآگاهی، قضاوت با تکیه بر خطاهای شناختی و رفتار براساس قضاوت اشتباهی، گیر میافتیم؛
تا زمانی که فرصتی پیش بیاید و بتوانیم با فرد مد نظر ارتباط برقرار کنیم و شخصیت واقعی او را بشناسیم. اما بیایید به این فکر کنیم که در طول زندگیمان چند دوست بالقوه را صرفا به خاطر افتادن در این دام از دست دادهایم؟!
نویسنده : دکتر پرستو امیری،خراسان