زندگینامه عارف کامل،((شیخ رجبعلی خیاط))
همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب”زندگینامه عارف کامل،((شیخ رجبعلی خیاط))” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .
عبد صالح خدا « رجبعلی نکوگویان » مشهور به « جناب شیخ » و « شیخ رجبعلی خیاط » در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت. از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست.
اما او خود، از قول مادرش نقل میکند که: « موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم میکوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم….؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار میکنم] آوردهام! من هم از آن غذا مصرف نکردم. »
زندگی ساده شیخ
۱-شیخ رجبعلی، مردی با پیشه خیاطی بود و بر نفس خود فائق آمد و دنیا و مافیها را رها کرد و تا جان در تن داشت ساده زیست و سادگی کرد و به مردم خدمت نمود و در تهذیب نفس خویش و دیگران کوشید و یاد و خاطره بزرگان دین و ادب و فرهنگ را برای ما زنده کرد.
۲-لباس جناب شیخ بسیار ساده و تمیز بود، نوع لباسی که او میپوشید نیمه روحانی بود، چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن میکرد و عرقچین بر سر میگذاشت و عبا بردوش میگرفت.نکته قابل توجه این بود که او حتی در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت، تنها یک بار که برای خوشایند دیگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند.
۳-سر سفره، رو به قبله و دو زانو مینشست و به طور خمیده غذا میخورد، و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت همیشه غذا را با اشتهای کامل میخورد، و گاهی مقداری از غذای خود را در بشقاب یکی از دوستان که دستش میرسید میگذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمیزد و دیگران هم به احترام ایشان سکوت میکردند.
۴-یکی از دوستان شیخ میگوید: فراموش نمیکنم که روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حالی که از ضعف رنگش مایل به زردی بود. قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت کنید، حال شما خوب نیست. فرمود: «عیال و اولاد را چه کنم؟! » در حدیث است که رسول خدا (ص) فرمودند : «خداوند دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند. »
ادعیه سفارش شده از شیخ
دعای یستشیر، دعای عدلیه، دعای توسل، مناجات امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجد کوفه و مناجاتهای پانزدهگانه امام سجاد (مناجات خمسه عشر)، دعاهایی است که جناب شیخ زیاد میخواند و به شاگردان هم خواندن آنها را توصیه میفرمود. در میان مناجاتهای پانزدهگانه امام سجاد(ع) بر خواندن مناجات «مفتقرین» خصوصاً و مناجات «مریدین» تأکید داشت، و میفرمود: هر یک از این پانزده دعا یک خاصیت دارد.
آیت الله فهری نقل میکند که: از جناب شیخ شنیدم که فرمودند: « به خدا عرض کردم: خدایا هر کسی با محبوب خودش راز و نیازهای دارد و تلذذی، ما هم میخواهیم از این نعمت برخوردار باشیم چه دعایی بخوانیم؟ در عالم معنا به من گفتند: دعای یستشیر بخوان. » این بود که ایشان دعای یستشیر را با حال و نشاط مخصوصی میخواندند.
برخی از جملات شیخ رجبعلی خیاط
۱- اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب از عقاب خدا بترسیم، همه کارهای عالم اصلاح می شود.
۲- اگر انسان بخواهد راحت شود، باید عمر خود را به خدا واگذار کند و هر چه او می خواهد.
۳- انسان کسی را که دوست داشته باشد برایش پول خرج می کند. ما هم اگر می گوییم خدا را دوست داریم، باید در راه او خرج کنیم.
۴-انسان هر مقدار که به دستورهای پروردگار خود عمل کند، به همان اندازه نزدیک به حق می شود و به تشکیلات سلطنت او در می آید.
۵-من با خدا متعال انسی داشتم، التماس کردم که سر خلقت را به من بفرماید. خطاب آمد :احسان، احسان به خلق. آن مسأ له ای که انسان را بعد از فرائض به حالت بندگی خداوند تبارک و تعالی می رساند، احسان به خلق است.
۶- اگر چشم برای خدا کند می شود(عین اللّه) و اگر گوش برای خدا کار کند می شود(اذن اللّه) و اگر دست برای خدا کار کند می شود(ید اللّه) تا می رسد به قلب انسان که جای خداست.
۷-خداوند بقدري مهربان است كه گويا فقط همين يك بنده را دارد كه دائم به او مي گويد : اين كار را بكن و آن كار را مكن ،تا درست بشوي.
۸-تاثير روزي حلال و حرام آن قدر زياد است كه ممكن است حلال زاده بخورد و مثل حرام زاده شود ، و يا حرام زاده بخوردو حلال زاده شود.
حکایت عجیب درباره شیخ
در پایان یکی از حکایات مربوط به شیخ رجبعلی خیاط را یادآور می شویم که از عوامل اصلی صعود شیخ به مقامات معنوی و عرفان شده است . فقیه عالیقدر حضرت آیت الله سیدمحمد هادی میلانی (رض) به این داستان یوسف گونه جناب شیخ رجبعلی خیاط اشاره می کند و می فرماید: به شیخ [رجبعلی خیاط] عنایتی شده و آن به خاطر کف نفسی است که در ایام جوانی به عمل آورده است .» و خود شیخ «ره » این واقعه را چنین نقل کرده است:
در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه خلوت مرا به دام انداخت . با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن . سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن .
توصیف پسر شیخ از پدرش
۱-فکر میکنید کدام ویژگی اخلاقی پدرتان باعث شد که ایشان به این شخصیت عرفانی دست پیدا کنند؟
شیخ همیشه مهمترین دلیل پیشرفتش در معنویات را اخلاص عمل میدانست. او بهمعنای واقعی «بنده خدا» بود و در همه شرایط فقط برای خدا کار انجام میداد؛ برای همین بنده مقرب خدا شد. مطمئن باشید هر کسی چنین خصوصیتی داشته باشد به مقام قرب الهی میرسد.
۲-پدرتان خیلی عبادت میکردند. مثلا دائم روزه میگرفتند و نماز میخواندند؟
خیر، به غیر از نماز یومیهاش نه نماز اضافهای میخواند و نه روزه زیادی میگرفت. بعضیها میپرسیدند سجاده پدرت را چه کار کردهای؟ پدرم هرگز سجاده نداشت. او روی یک مهر که همیشه در جیبش میگذاشت سجده میکرد اما با اخلاص زندگی کرد. آقای رستمیان از شاگردان پدر نقل میکنند که شیخ همیشه میگفتاگر هزار بار قرآن را ختم کنی، روز قیامت قرآن را جلوی رویت قرار میدهند و میگویند به کدامش عمل کردهای.
۳-پدرتان محبت مادر را چگونه جبران میکرد؟
پدرم بسیار شوخطبع و خندهرو بود. هیچگاه ندیدم عصبانی شود. در خانه ما احترام به مادر واجب بود. ما هشت خواهر و برادر بودیم و همه مادرمان را خانم صدا میزدیم. پدر همیشه با مادرم شوخی میکرد و میگفت معصومه! اگر من تو را نگرفته بودم الان خانه پدرت نشسته بودی.
۴-بیشتر از چه چیزی دلگیر و ناراحت میشدند؟
از ناسزا و نفرین دیگران بسیار ناراحت میشد و همیشه اطرافیانش را از این کار منع میکرد. همیشه میگفت اگر میخواهی دشمن خدا و اهل بیت(علیهمالسلام) را لعن کنی، زیارت عاشورا بخوان. به ما میگفت با رفقایتان که صحبت میکنید فحش ندهید. مطمئن باشید همان صفت زشت به خودتان برمیگردد.
۵-شیخ رجبعلی خیاط بیشتر چه دعایی میخواند یا چه توصیهای به بقیه میکرد؟
هر دعایی را بجای خودش میخواند. به افرادی که گرفتار بودند ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» را توصیه میکرد و به شخص دیگری میگفت «و لا حول و لا قوه…» را بخوان. نمیدانم سرّ و راز این «واو» که به اول دعا اضافه میکرد چه بود. شیخ دعای «یستشیر» را با حال و هوای خاصی میخواند و این دعا را بسیار توصیه میکرد. از مرحوم دکتر فرزام(یکی از شاگردان شیخ رجبعلی) نقل است که دعای ایشان همیشه این بود: «خدایا! ما را برای خودت تکمیل و تربیت فرما و برای لقای خودت آماده کن.
در کتاب «کیمیای محبت» که درباره ایشان نوشته شده خواندم که پدرم به یکی از شاگردانش گفته بود اگرچه کسی اکنون مرا نخواهد شناخت اما در دو زمان شناخته خواهم شد. یکی با ظهور امام زمان(عج) و دیگری در روز قیامت. پدر بارها به من میگفت در زمان حیات هیچکس مرا نمیشناسد و بعد از فوتم شناخته خواهم شد.
مزار شیخ
شیخ رجبعلی در ۷۹ سالگی و در شهریور ۱۳۴۰ هجری شمسی، در شهرری – خیابان ابن بابویه (صفائیه) – گورستان ابن بابویه دفن شده است.