زلخیا،عاشق حضرت یوسف که بود؟

زلخیا،عاشق حضرت یوسف که بود؟

همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب”زلخیا،عاشق حضرت یوسف که بود؟ ” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .

زلیخا کیست؟

این زن «راعیـل» دختر «رعاییـل» بود. گفته شـده که لقب او زلیخـا بوده است.

در قرآن از زلیخا با نام همسـر عزیز یاد شـده است. او همسر عزیز مصر ، «أطفیرو» یا «قطفیرو» ، حاکم مصر و در زمان ریان بن ولید فرمانرواي «عمالیق» ، حاکم مطلق مصر بود..

داستان زلیخا و یوسف به روایت امام سجاد علیه السلام

شیخ صدوق در معانى الاخبار به سند خود از ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه السلام روایت کرده که: یوسف زیباترین مردم عصر خود بود، و چون به حد جوانى رسید، همسر پادشاه مصر عاشق او شد و او را به سوى خود خواند. او در پاسخش گفت: پناه بر خدا ما از اهل بیتى هستیم که زنا نمى‌‏کنند. همسر پادشاه همه درها را به روى او و خودش بست، و گفت:

اینک دیگر ترس به خود راه مده، و خود را به روى او انداخت، یوسف برخاست و به سوى در فرار کرد و آن را باز نمود، و عزیزه مصر (همسر عزیز مصر) هم دنبالش نمود و از عقب پیراهنش را کشید و آن را پاره کرد و یوسف با همان پیراهن دریده از چنگ او رها شد.

آن گاه در چنین حالى هر دو به شوهر او برخورد نمودند، عزیزه مصر به همسرش گفت سزاى کسى که به ناموس تو تجاوز کند جز زندان و یا عذابی دردناک چه چیز مى‏‌تواند باشد. پادشاه مصر تصمیم گرفت یوسف را عذاب کند.

یوسف گفت: من قصد سویى به همسر تو نکرده‏‌ام، او نسبت به من قصد سوء داشت، اینک از این طفل بپرس تا حقیقت حال را برایت بگوید، در همان لحظه خداوند کودکى را که یکى از بستگان زلیخا بود به منظور شهادت و فصل قضاء به زبان آورد و چنین گفت: اى ملک پیراهن یوسف را وارسى کن، اگر چنانچه از جلو پاره شده او گنهکار است و به ناموس تو طمع کرده، و در صدد تجاوز به او برآمده است، و اگر از پشت سر پاره شده همسرت گنهکار است و او مى‌‏خواسته یوسف را به سوى خود بکشاند.

شاه چون این کلام را از طفل شنید، بسیار ناراحت شده ناله سر داد و دستور داد پیراهن یوسف را بیاوردند، وقتى دید از پشت سر دریده شده به همسرش گفت: این از کید شما زنان است که کید شما زنان بسیار بزرگ است. و به یوسف گفت: از نقل این قضیه خوددارى کن و زنهار که کسى آن را از تو نشنود و در کتمانش بکوش.

امام فرمود: ولى یوسف کتمانش نکرد و در شهر انتشار داد، و قضیه دهن به دهن گشت تا آنکه زنانى در باره زلیخا گفتند: همسر عزیز با غلام خود مراوده داشته. این حرف به گوش زلیخا رسید، همه را دعوت نموده، براى آنان سفره‏‌اى مهیا نمود، (و پس از غذا) دستور داد ترنج آورده تقسیم نمودند و به دست هر یک کاردى داد تا آن را پوست بکنند، آن گاه در چنین حالى دستور داد تا یوسف در میان آنان درآید، وقتى چشم زنان مصر به یوسف افتاد آن قدر در نظرشان بزرگ و زیبا جلوه کرد که به جاى ترنج دستهاى خود را پاره کرده و گفتند، آنچه را که گفتن.

زلیخا گفت: این همان کسى است که مرا بر عشق او ملامت مى‌‏کردید.

زنان مصر از دربار بیرون آمده، بیدرنگ هر کدام به طور سرى کسى نزد یوسف فرستاده، اظهار عشق و تقاضاى ملاقات نمودند، یوسف هم دست رد به سینه همه آنان بزد و به درگاه خدا شکایت برد که اگر مرا از کید اینان نجات ندهى و کیدشان را از من نگردانى (بیم آن دارم) که من نیز به آنان تمایل پیدا کنم، و از جاهلان شوم. خداوند هم دعایش را مستجاب نمود و کید زنان مصر را از او بگردانید.

وقتى داستان یوسف و همسر عزیز و زنان مصر شایع شد عزیز با اینکه شهادت طفل را بر پاکى یوسف شنیده بود تصمیم گرفت یوسف را به زندان بیفکند، و همین کار را کرد. روزى که یوسف به زندان وارد شد، دو نفر دیگر هم با او وارد زندان شدند، و خداوند در قرآن کریم قصه آن دو و یوسف را بیان داشته است. ابو حمزه گفت: در اینجا سخن امام سجاد (ع) به پایان رسید.

عاقبت زلخیا چه بود؟

زلیخاپیر فرتوت و تهیدست شده بود به طوری که گدایی می‌کرد، روزی دید موکب شکوهمند یوسف علیه‌السلام در حال عبور است، خود را به یوسف رساند و گفت:
«سُبْحانَ الَّذِی جَعَلَ الْمُلُوکَ عَبِیداً بِمَعْصِیتِهِمْ وَ الْعَبِیدَ مُلُوکاً بِطاعَتِهِمْ؛ پاک و منزّه است خداوندی که پادشاهان را به خاطر معصیت و گناه برده کرد، و بردگان را به خاطر اطاعت، پادشاه نمود».
حضرت یوسف علیه‌السلام وقتی که او را شناخت به او لطف و احسان کرد. به دعای یوسف علیه‌السلام او جوان شد، و یوسف با او ازدواج نمود و از او دارای فرزندانی گردید.

در بعضی از روایات علت این ازدواج چنین بیان شده: زلیخا از زیبایی یوسف علیه‌السلام یاد کرد، یوسف علیه‌السلام به او فرمود: «چگونه خواهی کرد که اگر چهره پیامبر آخرالزّمان حضرت محمد(ص) را بنگری که در جمال  و کمال از من زیباتر است.» محبت پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وآله در دل زلیخا جا گرفت، یوسف از طریق وحی الهی، این را دریافت، از این رو طبق دستور خدا، با او ازدواج کرد.

منبع:ویکی فقه،دانشنامه اسلامی، گوهرشاد.رضوی

Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.