ولایت فقیه یعنی چی؟

ولایت فقیه یعنی چی؟

همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب”ولایت فقیه یعنی چی؟” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .

ولایت فقیه نظریه‌ای در فقه شیعه که طبق آن در زمان غیبت امام زمان (عج)، حکومت برعهده فقیه جامع‌الشرایط است. ریشه تاریخی این نظریه‌ به زمان‌ پیامبر اکرم (ص) بازمی‌گردد ولی ملا احمد نراقی را نخستین فقیهی شمرده‌اند که ولایت فقیه را به‌عنوان مسئله‌ای فقهی مطرح و از آن دفاع کرد.حالا معنای ولایت فقیه چیست؟

معنای ولایت فقیه:

ولایت فقیه یعنی حکومت فقیه عادل و دین شناس.
توجه:
ولایت فقیه در رهبری جامعه‌ی اسلامی و اداره‌ی امور اجتماعی ملت اسلامی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقه‌ی اثنی عشری است که ریشه در اصل امامت دارد.
عـدم اعتقاد به ولایت فقیه، اعم از این که بر اثـر اجتهاد باشـد یا تقلیـد، در عصر غیبت حضرت حجت(عج) موجب ارتداد و خروج از دین اسلام نمی‌شود، و اگر کسی به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسیده باشد معذور است، ولی ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان برای او جایز نیست.

ضرورت ولایت فقیه:

از آن جا که دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانی است و تا روز قیامت استمرار دارد و دین حکومت و اداره‌ی امور جامعه است، لذا همه‌ی طبقات جامعه‌ی اسلامی ناگزیر از داشتن ولی امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامی را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید، و از نظام جامعه‌ی اسلامی پاسداری نموده و عدالت را در آن بر قرار و از ظلم و تعدی قوی بر ضعیف جلوگیری نماید، و وسایل پیشرفت و شکوفایی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تأمین کند.
توجه:
ولایت فقیه، حکم شرعی تعبدی است که مورد تأیید عقل نیز می‌باشد، و در تعیین مصداق آن روش عقلایی وجود دارد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است.

تفاوتهای ولی فقیه و امام چیست؟

ولایت فقیه، دوام بخشیدن به اختیارات حکومتی و عمومی امام معصوم (علیه السلام)در عصر غیبت است؛ امّا بدین معنا نیست که فقیه در فضیلت و شخصیّت دینی و اخلاقی و علمی همپای امام معصوم (علیه السلام)است.

 ولی فقیه، جدا از شخصیت حقوقی خویش، دارای شخصیت حقیقی نیز هست که از این نظر با دیگر مردم برابر است. ویژگی‌های ولیّ فقیه و حاکم اسلامی- همانند عدالت، تقوا و پرهیزگاری او را از لغزیدن به ورطه استبداد و خودرأیی باز می‌دارد.

ولایت فقیه یعنی چی؟
ولایت فقیه یعنی چی؟

تفاوت «ولایت فقیه» و «ولایت مطلقه فقیه» چیست؟

ولایت فقیه یعنی، زمامداری فقیه عادل و با کفایت بدون این که اشاره به قلمرو و اختیارات آن داشته باشد؛ اما ولایت مطلقه فقیه که قید «مطلقه» به آن اضافه شده، بیانگر گستردگی و دایره شمول این ولایت است.

براساس این نظریه، فقیه جامع‌الشرایط در تمامی شئون مربوط به حکومت دارای ولایت است و همه اختیاراتی را که پیامبر-صلی الله علیه و سلم- و ائمه‌ معصومین علیهم السلام در زعامت امور جامعه داشتند، فقیه جامع الشرایط نیز داراست.

میان فقیه و پیامبر- صلی الله علیه و سلم- و ائمه معصومین -علیهم السلام- در امر حکومت فرقی نیست و همگی از اختیارات یکسانی برخوردارند مگر در موارد خاص (مثل جهاد ابتدایی) که دلیل قطعی بر عدم اختیار فقیه در آن مورد وجود داشته باشد. از این رو حضرت امام خمینی (قدس سره) به این نکته اشاره دارد که: «توهم این که اختیارات حکومتی پیامبر- صلی الله علیه و سلم- بیش از ائمه و اختیارات آن‌ها بیش از فقهاء است، باطل است».

این نظریه مورد قبول امام خمینی (قدس سره) می‌باشد. بنابراین ولایت مطلقه فقیه و ولایت حاکم اسلامی محدود نبوده، بلکه شامل همه مناصب می‌باشد. از جمله: ولایت فقیه در قضا: در همه امور قضایی فقیه ولایت دارد و حکمش لازم الاجراست.

ولایت در اجرا و حدود: تعطیل حدود شرعی در عصر غیبت جایز نیست و کسی که بر اجرای حدود ولایت دارد، فقیه جامع‌الشرایط است. هم چنین ولایت بر همه امور عمومی مسلمانان اعم از امور سیاسی، اجتماعی و حکومتی و…

یکی از شبهات مهمی که در این خصوص مطرح می شود این است که برخی ولایت فقیه را به حکومت مطلقه تفسیر کرده‌اند و آن را مشابه حکومت‌های استبدادی و مطلقه معنا کرده‌اند؛ در حالی که این یک مغالطه بیش نیست و این مغالطه ناشی از یکی گرفتن این دو اصطلاح در دو علم سیاسی و علم اصول و فقه می‌باشد.

در اصطلاح علوم سیاسی حکومت مطلقه یعنی حکومت استبدادی و دیکتاتوری اما ولایت مطلقه فقیه هیچ ارتباطی با حکومت مطلقه ندارد؛ زیرا حکومت اسلام است و فقط قانون الهی بر جامعه حکم‌فرمایی دارد، حتی رسول اکرم- صلی الله علیه و سلم- و ائمه معصومین سلام الله علیهم تابع قانون الهی هستند، لذا باید گفت که اسلام حکومتش حکومت قانون است، یعنی قانون آن، قانون قرآن و سنت است و حکومت آن، تابع قانون الهی است، یعنی هم خود پیامبر- صلی الله علیه و سلم- تابع قانون بود وهم امیرالمومنین- علیه السلام-، یک قدم تخلف از قانون  نمی‌کردند و نمی‌توانستند بکنند.

به همین خاطر حضرت امام خمینی(ره) می‌فرمایند: شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمی‌خواهد به مردم زورگویی کند، اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند این فقیه دیگر ولایت ندارد. در اسلام قانون حکومت می‌کند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و سلم- هم تابع قانون بود تابع قانون الهی نمی‌توانست تخلف بکند.

فلسفه ولایت فقیه چیست؟

 تبیین این مسأله به تحلیل دو نکته بر مى گردد:

۱. چرا جامعه نیازمند زعامت و ولایت سیاسى است؟ ۲. چرا در جامعه اسلامى این زعامت سیاسى، براى فقیه جامع شرایط قرار داده شده است؟ جامعه انسانى از آن جهت که مشتمل بر افراد با منافع، علاقه ها و سلیقه هاى متعارض و مختلف است، به طور ضرورى نیاز به حکومت دارد. اجتماع انسانى -هر چند در حدّ بسیار مختصر نظیر یک قبیله یا روستا، نیازمند نظام و ریاست است.

اصطکاک منافع، چالش میان افراد و اخلال در نظم و امنیت، مقولاتى است که وجود نهادى مقتدر و معتبر را جهت رسیدگى به این امور و برقرارى نظم و امنیت ایجاب مى کند. بنابراین، جامعه بدون حکومت یا دولتى که داراى اقتدار سیاسى لازم و قدرت برنامه ریزى، تصمیم گیرى، اجرا و امر و نهى است، ناقص خواهد بود و دوام و بقاى خویش را از دست خواهد داد.

امام على(ع) در مقابل خوارج -که شعار «لا حکم الاّ للّه» سر مى دادند و بر نفى وجود حکومت و امارت اصرار ورزیده، مدعى حکومت مستقیم خدا بر خویش بودند مى فرمود: «انّه لابد للناس من أمیر برّ او فاجر یعمل فى إمرته المؤمن»؛ «به ناچار مردم نیازمند وجود حاکم هستند؛ خواه نیکوکار و خواه بدکردار تا در حکومت او مرد با ایمان، کار خویش کند».نهج البلاغه، خطبه ۴۰. سرّ نیاز به ولایت سیاسى در نقص و ضعف فرد انسانى نهفته نیست؛ بلکه در ضعف و نقص مجتمع انسانى است.

بنابراین اگر جامعه اى از افرادى شایسته و حق شناس نیز فراهم آمده باشد، باز هم نیازمند حکومت و ولایت سیاسى است؛ زیرا امورى وجود دارد که مربوط به جمع مى شود و نیاز به تصمیم گیرى کلى و در سطح عمومى دارد و فرد -از آن جهت که فرد است نمى تواند در این موارد تصمیم گیرنده باشد. اختلاف نظام هاى سیاسى در امورى نظیر:

شیوه توزیع قدرت، شرایط صاحبان قدرت، چگونگى احراز قدرت سیاسى، نقش و جایگاه مردم در واگذارى قدرت سیاسى و… است؛ و گرنه در اصل اینکه جامعه بشرى نیازمند ولایت و زعامت سیاسى است، اتفاق نظر وجود دارد و تنها مخالف آن، آنارشیست ها هستند که نه عدد معتنابهى اند و نه دلیل موجهى دارند.

اما اینکه در اندیشه سیاسى شیعه، زعامت سیاسى در عصر غیبت به فقیه جامع شرایط واگذار شده، بدان جهت است که رسالت و وظیفه حکومت، تطبیق امور مسلمانان با تعالیم شریعت است. هدف حکومت دینى، تنها برقرارى امنیت و رفاه به هر شکل و سامان نیست؛ بلکه باید امور جامعه و روابط و مناسبات آن با احکام، اصول و ارزش هاى دینى مطابق باشد و این مهم نیازمند آن است که مدیر جامعه اسلامى -در عین برخوردارى از توانایى هاى لازم در عرصه مدیریت آشناترین مردم به حکم خداوند در این موارد بوده و از فقاهت لازم در امور اجتماعى و سیاسى برخوردار باشد.

امام على(ع) مى فرماید: «أیها الناس ان احق الناس بهذا الامر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر الله فیه»؛ «اى مردم! سزاوارترین مردم به امارت و خلافت کسى است که بدان تواناتر و در آن به فرمان خدا داناتر باشد».همان، خطبه ۱۷۳. پس جامعه اسلامى، نیازمند ولایت و زعامت سیاسى است؛ همچنان که هر جامعه دیگرى براى برطرف کردن بعضى از کمبودها و نواقص اجتماعى خویش و تأمین نظم و امنیت، محتاج آن است.

این زعامت سیاسى به فقیه عادل توانا داده شده است؛ زیرا مدیریت جامعه اسلامى -افزون بر توانایى هاى مدیریتى به اسلام شناسى و فقه شناسى نیز نیازمند است.براى آگاهى بیشتر ر.ک: جوان آراسته، حسین، مبانى حکومت اسلامى.

Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.