داستان طنز درباره دعوای زن و شوهر (فروش عروسک)
در ادامه این مطلب از مجله آنلاین فارسی ها با یک داستان زیبا و خنده دار درباره دعوای زن و شوهر برای شما عزیزان آماده کرده ایم .
امیدواریم از خواندن آن لذت ببرید .
داستان طنز درباره دعوای زن و شوهر (فروش عروسک)
یک زن و شوهر بیش از ۶۰ سال با هم زندگی می کردند .
آن ها درباره همه چیز باهم صحبت می کردند و هیچ چیزی را از هم مخفی نمی کردند به جز یک چیز !
یک جعبه در بالای کمد زن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم سوال نپرسد .
در همه این سال ها مرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز زن به بیمار شد و پزشکان از او قطع امید کردند .
در این هنگام مرد جعبه کفش را نزد همسرش برد .
زن هم گفت که دیگر وقت آن رسیده همه چیز را به شوهرش بگوید .
از شوهرش خواست در جعبه را باز کند .
وقتی مرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری خیلی زیادی پول پیدا کرد .
مرد درباره آن از همسرش سوال کرد .
زن گفت : هنگامی که ما ازدواج کردیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت دعوا و بحث نکنید .
او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم چیزی نگویم و یک عروسک ببافم .
مرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشک هایش سرازیر نشود .
فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او ناراحت شده بود .
مرد خیلی خوشحال شد .
سپس رو به همسرش کرد و گفت : ماجرای این همه پول چیست ؟ این ها از کجا آمده اند ؟
زن گفت : آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام .
همچنین خواندن داستان کوتاه و آموزنده استاد شیوانا درباره نواندیشی و روشنفکری به شما عزیزان پیشنهاد می کنیم .