اشعار مدح امام سجاد

اشعار مدح امام سجاد

هم اکنون در مجله آنلاین فارسی ها با عنوان اشعار مدح امام سجاد در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .

شبا هنگام سر زد جامة مهر جهان آرا
که روشن بر رخش گردید چشم یوسف زهرا

زهی بر دامن پاکیزة آن مام ایرانی
کز آن با رنگ و بوی یا و سین سر زد گل طاها

شب پنجم ز شعبان بود کز آن اختر عصمت
تجلی کرد ماه چهارده بر عرصة دنیا

تو گوئی آمنه آورده احمد باز در یثرب
و یا بنت اسد زاده علّی عالی اعلا

ولی الله اعظل قطب عرفان کعبة ایمان
که زین العابدینش خواند ذات خالق یکتا

حسین ابن علی را ذات یزدان داد فرزندی
رسول الله پا تا سر، ولی الله سر تا پا

علی دوم و مولای چارم آیت پنجم
سه روح و پنج حس در شش جهت عبدند و او مولا

زبان در مدح او الکن قلم در وصف او عاجز
کلام از نعت او کوته کمال از حدّ او اعمی

هم او اوّل هم او آخر هم او ظاهر هم او باطن
هم او ممکن هم او واجب هم او پنهان هم او پیدا

کفی ار کفة لطفش فزون از دامن خشکی
نمی از چشمة جودش برون از وسعت دریا

زهی معراج عرفانی که کرد آن احمد ثانی
سوار ناقه با سیر فسبحان الذی اسری

فلک در ظل دیوارش، ملک شیدای دیدارش
دو صد یوسف ببازارش ، به نقد جان همی پویا

شنیدی زادة عبدالملک را می نشد ممکن
حجر را استلام آرد معطل ماند ساعت ها

به ناگه آفتاب فاطمه تابید در کعبه
مطاف حاجیان گردید ماه روی آن مولا

مقام آمد سرافرازش حجر هر سو به پروازش
که ای دست خدا دست نوازش بر سرم بگشا

همه حجّاج حیرانش ، همه خدّام مبهوتش
یکی گفتا هشاما کیست این عبد خدا سیما؟

به پاسخ آن سیه دل خویشتن را زد بنادانی
اگر چه بود بیش از دیگران قدر و را دانا

تجاهل زاده عبدالملک چون کرد، در آن دم
فرزدق شاعر آزاده جست از جا سپند آسا

سراپا رعد گشت و از درون فریاد زد: هی هی
همه عالم شناسندش تو چون نشناختی او را؟

تو چون نشناختی او را به حق حق شناسدش
مقام و زمزم و بیت و صفا و مروه و مسعی

زجاه او بود واقف ، بقدر او بود عارف
بیابانهای یثرب ، قله های وادی بطحا

سراسر ریگ های وادی مشعر ستایندش
که این است این فروغ دیدة پیغمبر و زهرا

مطاف و ناودان و حجر و رکن و حرم یک یک
بقدر او همه هستند عارف بیشتر از ما

امام عالمین است این، نبی را نور عین است این
علی بن الحسین است این، زهی ابناء زهی آبا

رسول و مرتضی جدش ، امام مجتبی عمّش
بتول اطهرش مادر، حسین ابن علی بابا

ولی الله دانندش ، جمال الله خوانندش
ملک بر قلّه گردون ، سمک در دامن دریا

نگردد بی ولای او قبول کبریای او
نماز و روزه و حج و جهاد و طاعت و تقوا

فرزدق پیش دشمن گفت مدح دوست را «میثم»
محبت امتحان خواهد نه تنها دعوی بیجا

*****************************************************

کیستم من ، فارغ التحصیل دانشگاه دینم
دومین فرزند دلبند امام سومینم

چارمین استاد پرچمدار سرخ انقلابم
ز آنکه باب تاجدار پیشواى پنجمینم

در جهان آفرینش ، بعد سالار شهیدان
شاهکار کلک ذات پاک هستى آفرینم

مسند ملک ولایت را به امر ذات مطلق
بعد جد تاجدار خویش ، سوم جانشینم

گر بپرسى از نشانم، من نشان کربلایم
ور بپرسى قدر من، من لیله القدر زمانم

معنى حج و زکاتم ، مظهر صوم و صلاتم
چشمه آب حیاتم، کاشف راز نهانم

زاده خون و پیامم، تشنه شهد قیامم
مکه و رکن و مقامم، من امام ساجدینم

دردمندان را دوایم، بینوایان را نوایم
منبع جود و سخایم، رهنماى مسلمینم

وارث صبر علیم، خلق عالم را ولیم
حجت بر حق حقم، بیکسان را من معینم

اولم من، آخرم من، باطنم من، ظاهرم من
طاهرم من، فاخرم من، وجه رب العالمینم

من صراط المستقیمم ، من حکیمم، من علیمم
من رحیمم ، من کریمم ، معنى حصن حصینم

من على ابن الحسینم، مست جام نشاتینم
من امام الحرمینم ، خصم جان ناکسینم

در سیادت ساجدم من ، در عبادت عابدم من
فخرم این بس ز آنکه خالق خوانده زین العابدینم

*****************************************************

ای بحر شرف ، گهر مبارک
ای شمس ضحی، قمر مبارک

ای بانوی شهر، شهر بانو
دیدار رخ پسر مبارک

ای مادر نه امام تبریک
ای نخل ولا ثمر مبارک

این دسته گل حسین بر تو
از خالق دادگر مبارک

این آیت محکم حسین است
قرآن مجسم حسین است

خورشید سپهر پرور است این
یا عبد خدای منظر است این

دوم علی حسین زهرا
سر تا به قدم پیمبر است این

لبخند بزن به ماه رویش
زیرا که حسین دیگر است این

دردانه ی چار بحر توحید
منظومه ی هشت اختر است این

این سید کل ساجدین است
مولای همه مجاهدین است

شعبان به ولادتش معظّم
قرآن به ولایتش منظّم

در هر ورق صحیفه ی او
قرآن نخوانده ای مجسّم

خوانند فرشتگان ثنایش
مانند دعای نور با هم

بخشد به دعا تلاوتش روح
همچون نفس مسیح مریم

رویش که بهشت عالمین است
گلخانه ی بوسه ی حسین است

گل آینه دار خلق و خویش
دل تشنه ی کوثر سبویش

در طور دعا ، هزار موسی
مدهوش به شوق گفتگویش

دست همه اولیا به دامن
چشم همه انبیا به سویش

لبخند زند عزیز زهرا
هر صبح به بوستان رویش

جان مست نوای دلنوازش
آغوش حسین مهد نازش

ای آینه ی جمال سرمد
سر تا به قدم تمام احمد

فرزند حسین، نجل زهرا
سجاد ، علی ، ابا محمد

تو دست خدا و گردش چرخ
پیداست که با یَد تو باید

از خالق ذوالجلال و از خلق
بر جان و تنت سلام بی حد

مشتاق نیاز بی نیازت
سجاده ی عشق جانمازت

قرآن خط حسن نازنینت
گلبوسه ی سجده بر جبینت

تنها نه ملائکه، خدا هم
مشتاق دعای دلنشینت

هم روی ملک در آستانت
هم دست خدا در آستینت

هنگام دعا صدای آمین
خیزد ز یسار تا یمینت

تکبیر و قیام سر فرازت
جبریل مکبر نمازت

ای در دهنت زبان قرآن
وی هر سخنت بیان قرآن

هم صورت تو صحیفه ی نور
هم در تن تو است جان قرآن

هم میوه و هم درخت توحید
هم روحی و هم روان قرآن

ارکان تو کعبه ی ولایت
رخسار تو بوستان قرآن

آمین خداست در دعایت
وحی است تمام خطبه هایت

فرمانده ی ملک لامکانی
سلطان زمین و آسمانی

در پیکر شرع روح روحی
در جسم نماز جان جانی

معصوم ششم ولیِّ چارم
مولا و امام انس و جانی

در تنگی حلقه های زنجیر
بخشنده به وسعت جهانی

تو کل وجود را امامی
در سلسله هم امیر شامی

ای قله ی عرش جایگاهت
جنّ و بشر و ملک سپاهت

در دایره ی خرابه ی شام
بر وسعت آسمان نگاهت

چون سیر کنی به سوی معبود
بال ملک است فرش راهت

با رفتن گوشه ی خرابه
کی کم شود از جلال و جاهت؟

تو مظهر حی داور استی
از وهم بشر فراتر استی

ای سجده ی عرشیان به خاکت
ای روح خدا به جسم پاکت

تو سلسله دار عالم استی
از سلسله ی عدو چه باکت

صد مصر وجود خاک راهت
صد یوسف مصر سینه چاکت

تا هست لوای عدل بر پا
هستند ستمگران هلاکت

اوصاف تو بر زبان میثم
باشد به بدن روان میثم

شعر در وصف امام سجاد

اشعار مدح امام سجاد

اشعار مدح امام سجاد

این مطلب از دسته سرگرمی سایت برای شما گردآوری شده است .

Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.