داستان حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع)

داستان حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع)

همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب”داستان حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع)  ” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .

داستان موسی و خضر علیه السلام

داستان حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع)
داستان حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع)

مساله انتخاب معلم و استاد و دلیل راه در مسیر تربیت نفوس و سیر و سلوک الی الله به حدی اهمیت دارد که گاه انبیای الهی، در مقطع خاصی نیز مامور به این انتخاب می شدند.

داستان خضر و موسی علیه السلام در سوره کهف در قرآن مجید که داستانی بسیار پر معنی و پرمحتوا است، چهره ای از این انتخاب است.

موسی علیه السلام مامور می شود که برای فرا گرفتن علومی – که جنبه نظری نداشت بلکه بیشتر جنبه عملی و اخلاقی داشت – نزد پیامبر و عالم بزرگ زمانش که قرآن از او به عنواند«عبد من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما؛ بنده ای از بندگان ما که او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوی خود علم فراوانی به او تعلیم داده بودیم. » یاد کرده است.

او بار سفر را بست و به سوی جایگاه خضر با یکی از یارانش به راه افتاد؛ حوادث اثناء راه بماند، هنگامی که به خضر رسید، پیشنهاد خود را به آن معلم بزرگ، مطرح کرد؛ او نگاهی به موسی علیه السلام افکند و گفت: «باور نمی کنم در برابر تعلیمات من، صبر و شکیبایی داشته باشی! » ولی موسی علیه السلام قول شکیبایی داد.

در داستان حضرت موسی و خضر(علیهما السلام) چه درسهایی وجود دارد؟

از جمله درسهایی که از آن دو معلّم بزرگ اخلاق می توان فرا گرفت این است که:
۱- پيدا كردن رهبرى آگاه و فرزانه، و بهره گيرى از علم و اخلاق او اهمّيّت بسیاری دارد. ۲ ـ در كارها نبايد عجله كرد، چرا كه بسيارى از امور، نياز به فرصت مناسب دارد. ۳ ـ حوادثى كه در اطراف ما رخ مى دهد ممكن است چهره اى در ظاهر و چهره اى در باطن داشته باشند؛ هرگز نبايد عجولانه قضاوت نمود. ۴ ـ شكستن پيمانهاى معنوى بطور مكرّر، ممكن است انسان را براى هميشه از فوائد و بركاتى محروم سازد!

توصیه حضرت خضر(ع) به حضرت موسی(ع)

هنگام جدايي خضر ـ عليه السلام ـ از موسي ـ عليه السلام ـ، موسي به او گفت: مرا سفارش و موعظه كن، خضر مطالبي فرمود از جمله گفت:

«از سه چيز بپرهيز و دوري كن: ۱٫ لجاجت ۲٫ و از راه رفتن بي‎هدف و بدون نياز ۳٫ و از خندة بدون تعجّب، خطاهايت را بياد بياور و از تجسّس در خطاهاي مردم پرهيز كن.»
از حضرت رضا ـ عليه السلام ـ نقل شده آن گنجي كه زير ديوار مخفي بود، لوح طلايي بود كه در آن چنين نوشته شده بود:

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ، عَجِبْتُ لِمَنْ اَيقَنَ بِالمَوْتِ كَيفَ يفْرَحُ، عَجِبْتُ لِمَنْ اَيقَنَ بِالْقَدَرِ كَيفَ يحْزَنُ؟ و عَجِبْتُ لِمَنْ رأي الدُّنيا و تَقَلُّبَها بِاَهْلِها كيفَ يرْكَنُ اِلَيها، و ينْبَغِي لِمَنْ غَفَلَ عَنِ اللهِ اَلّا يتَّهَمَ اللهُ تَبارَكَ و تَعالي في قَضائِهِ و لا يسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ؛ به نام خداوند بخشندة مهربان ـ تعجّب مي‎كنم براي كسي كه يقين به مرگ دارد چگونه شادي مستانه مي ‎كند؟ تعجّب مي‎كنم براي كسي كه يقين به قضا و قدر الهي دارد، چگونه اندوهگين مي‎شود، تعجّب مي‎كنم براي كسي كه دنيا و دگرگونيهاي آن را با اهلش مي‎نگرد، چگونه بر آن اعتماد مي‎كند؟ و سزاوار است آن كسي كه از خداوند غافل مي‎گردد، خداوند متعال را در قضاوتش متّهم نكند، و در رزق و روزي رساندن او را به كندي و تأخير ياد ننمايد.»

 

منبع:راسخون،سایت ایت الله مکارم،حوزه
Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.