آشنایی با شاعرجوان “سید حمیدرضابرقعی”

آشنایی با شاعرجوان “سید حمیدرضابرقعی”

همینک در مجله آنلاین فارسی ها با مطلب”آشنایی با شاعرجوان “سید حمیدرضابرقعی”” در خدمت شما کاربران گرامی هستیم .

سید حمیدرضا برقعی

سید حمیدرضا برقعی، فرزند سید علی در ششم مرداد ماه ۱۳۶۲ شمسی در قم دیده به جهان گشود. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.

۱۵ ساله بود که اولین شعرهایش را سرود. ذوق و قریحه اش را از پدربزرگ شاعرش به ارث برده و از نوجوانی تحت تاثیر اشعار قیصر امین پور بوده است. دو سال طلبگی خواند و سپس دانشجوی رشته ادبیات شد.

برقعی_آنگونه که خودش می گوید_پس از بازگشت از کربلا نوحه ای می سراید که سفرنامه کربلا بوده است و این شروع جریان شاعری اش را رقم می زند. شیفته ی هییت و زندگی هییتی است و معتقد است: “باید هییتی باشی تا شعر هییتی بگویی!”  و اینگونه است که تنفس در هوای بی بدیل مجالس اهل بیت با طبع جوشان او گره می خورد و به پیشرفت سریع و غنای اشعارش می افزاید.

برقعی در اشعارش صرفا مداح یا مرثیه خوان اهل بیت نیست بلکه با به کارگیری عناصری آشنا،ذهن مخاطب را به واقعه یا اتفاقی خاص گره می زند. تنوع در قالب و وزن از عناصر جذاب آثار برقعی است، استفاده از قالب های گوناگونی مانند: مسمط، مربع ترکیب، مثنوی، چهارپاره و بحر طویل، هارمونی زیبایی به اشعار او بخشیده است.

استاد برقعی کیست؟

محمدعلی مجاهدی ملقب به «شمس‌الدین» و متخلص به «پروانه» در ۲ فروردین ۱۳۲۲ در خانواده‌ای روحانی  در شهر قم متولد شد. پدرایشان مرحوم آیت‌الله آقا میرزا محمد مجاهدی تبریزی از مدرسان به‌نام حوزه علمیه به شمار می‌رفت.برقعی با بهره مندی از این استاد توانست جایگاه ویژه ای در شعر آیینی پیدا کند.

برخی از اشعار برقعی

چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه

نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!

من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانـم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه

برای من نگاه تو فقـط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه

و شاید من سر از کـاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه

مرا محروم کردی از خودت این داغ سنگین بود
چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه

********************************

ای کاش در این بیت بسوزم

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی

حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را

بخشیده به همسایه، چه قران کریمی

در خانهء زهرا همه معراج نشینند

آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم

می سوخت حریم دل مولا چه حریمی

آتش مزن آتش در و دیوار دلش را

جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

حالا نکند پنجره را وا بگذاریم

پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی

**********************************

تقدیم به جوانان حضرت زینب(س)

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش

یک دم سپر شوند برای برادرش

خون عقاب در جگر شیرشان پر است

از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش

این دو ز کودکی فقط ایینه دیده اند

آیینه ای که آه نسازد مکدرش

واحیرتا که این دو جوانان زینبند؟

یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش

با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند

یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش

مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش

چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر

چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

تا که خدا نکرده مبادا برادرش…

زینب همان شکوه که ناموس غیرت است

زینب که در مدینه قرق بود معبرش

زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است

از بس که رفته این همه این زن به مادرش

زینب همان که زینت بابای خویش بود

در کربلا شدند پسرهاش زیورش

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات

وقتی گذشته بود دگر آب از سرش…

*********************************

منابع:ویکی حسین ،چکامه ،شعر هیات، کرب و بلا

 

 

Rate this post
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.